حسام طوسی

Friday, April 25, 2014

شاهين دادخواه از اوین: بند ٣۵٠، ریسمانی محکم برای تندروها نیست

1426715_608806175844942_84236483_n
دکتر شاهین دادخواه، دیپلمات ارشد و مشاور پيشين شوراى عالى امنيت ملى به رياست حسن روحانى که دوران حبس خود را در زندان اوین می گذراند، حمله به بند ٣۵٠ را مطالبه وقیحانه افراطیون از دولت، از طریق زندانیان می داند.
او که خود از قربانیان یورش به بند ٣۵٠ در “پنج شنبه سیاه” بود، در این مقاله در تحلیل چرایی این حمله، به سخنرانی حسن روحانی در سفر به سیستان بلوچستان و سخنرانی وی در  روز ارتش که با تشکر از عمل ارتش به وصيت نامه خمینی، و انتقاد از سپاه همراه بود، اشاره دارد.
متن کامل مقاله دکتر شاهین دادخواه که توسط “کمپین صلح فعالان در تبعید”، منتشر می شود، به شرح زیر است:
آنچه  در پنجشنبه ٢٨ فروردين ١٣۹٣ در بند ٣۵٠ زندان اوين رخ داد، تنها گوشه اى از ناکارآمدى هاى تحميل شده بر قوه قضاييه در سالهاى اخير، آن هم بر اثر سياسى کردن اين قوه و دور کردن آن از وظايف اصلى و محورى خود است و متاسفانه در اين مورد برخى غرايض مشخص هم وجود دارد و به بدتر شدن وضعيت دامن ميزند.
پرسشى که مطرح ميشود اين است که لباس شخصى هاى همراه سربازان که هل من مبارز سر داده، زندانيان را تحريک مى کردند، مگر آنها نبودند که بدون توجه به درخواست برخى افراد دلسوز، دستور ضرب وشتم زندانيان را مى دادند؟
چرا مسئولين رسمى از اين افراد ميترسيدند؟ ماموريت آنها چه بود؟ آيا مساله را بايد يک اتفاق ساده ديد؟ چرا اين اتفاق درست پس از سفر روحانى به سيستان و بلوچستان  وسخنرانى وى در روز ارتش رخ  ميدهد؟
آنهم در حالى که وى وى در سومين سفر استانى خود دو وعده داده است مبنى بر: ١- نيل به توافق جامع هسته اى طى شش ماه آينده ٢- حل وفصل مسايل قومى و مذهبى.
او همچنين در روز ارتش با تشکر از عمل ارتش به وصيت نامه امام  تلويحا از سپاه انتقاد کرد. براستى چه کسانى خود را مخاطب اين انتقاد ميدانستند که به سرعت واکنش نشان داده و  با ايما و اشاره دولت را تهديد کردند که حد و حدود خود را رعايت کند؟
پس پرسش اين است که اظهارات روحانى و اقدامات احتمالى وى منافع کدام گروهها را تهديد ميکند؟ چه کسى توافق بروکسل را با جمله معروف “در غلطان” داديم و آب نبات گرفتيم  توصيف کرده بود؟
در حاليکه در زندان اوين زندانيانى از طيفهاى مختلف وجود دارند، چرا صرفا از دو گروه عاملان جريان ٨٨ و سازمان مجاهدين خلق نام برده شد؟
چه کسانى از زنده نگهداشتن جريان ٨٨ در افکار عمومى سود  ميبرند و آن رابراى اجراى سناريوى خود ضرورى ميدانند؟ چه کسانى با پايان حصر آقاى موسوى و کروبى مخالف اند و در راه عملى شدن آن  سنگ اندازى مى کنند؟ مگر نه اين است که زندانيان سياسى وجه المصالحه گروههاى تندرو شده و آنها مى خواهند از اين طريق بين روحانى و اصلاح طلبان از يک سو و در داخل اصلاح طلبان از سوى ديگر شکاف ايجاد کندد؟
آنها چه چيزى از روحانى طلب ميکنند که وى حاضر به دادن آن نيست؟ مگر نه اين است که زنده نگهداشتن جريان ٨٨ باعث انحراف افکار عمومى از تخلفات عديده تندروهايى ميشود که امروز متاسفانه در قوه قضاييه هم نفوذ کرده اند؟
تخلفات شخصى برخى منسوبان نزديک مقامات ارشد قضايى در مورد زمين خوارى در ورامين  و دست داشتن در پرونده سه هزار ميليارد تومانى چيزى نيست که بتوان آن را ناديده گرفت.


چرا  به اين پرونده هاى مهم و ملى رسيدگى نميشود اما افراد به محض انتقاد از برخى افراد سريع احضارشده براى آنها پرونده قضايى درست ميشود.
مگر بنيانگذار انقلاب ۵۷ نگفت جايى که مسئولين تخلف کردند مردم و دانشجويان موظف اند اخطار دهند. آيا آگاه کردن مردم وهشدار دادن به مسولين پرونده سازى و زندان است؟ آيا قرار بود در حکومت اسلامى کارگزاران روحانى نظام با تخلف نزديکان خود اينگونه برخورد کنند و منتقدان را اين گونه نقره داغ کنند؟ مگر رييس قوه قضاييه در دانشگاه بهشتى قول نداد به تخلفات ادعايى در مورد نزديکان خود رسيدگى کند؟ اين وعده چه شد؟ و چرا تاکنون عملى نشده است؟ آيا بايد نتيجه گرفت اظهارات تند و راديکال برخى مشولين و کاسه داغ تر از آش شدن آنها براى اين است که به پرونده هايشان رسيدگى نشود؟
اين در حالى است که آقاى مرتضوى  که از گوش به فرمانهاى سابق برخى تندروها بود به محض انتقاد از اخوى رييس قضا بازداشت ميشود. همين طور رييس اداره اطلاعات قم با دستور مستقيم و به خاطر اختلافات شخصى بازداشت ميشود. آيا اين است عدالت طلبى قوه قضاييه؟
چرا وقتى رسالت امر به معروف و نهى از منکر به برخى افراد و قوه ها ميرسد تبديل به جرم ميشود؟ همه اينها در حالى است که برخى مسولان ارشد قضايى برخلاف وظايف قانونى و تخصصى خود در حيطه هايى چون سياست خارجى اظهار نظر ميکنند و يا ديپلماتها را صراحتا به دستگير  شدن تهديد ميکنند؟ آيا اين است معنى استقلال قوا!
وقتى احمدى نژاد در خواست ديدار از اوين را مطرح کرد فرياد آقايان بلند شد که استقلال قوه قضاييه رعايت نميشود اما اگر آنها  در ريزترين مسايل اجرايى دخالت کنند هيچ کس حق انتقاد ندارد!
نکند برخى گروههاى افراطى رانده شده از دولت ميخواهند با تابلو قوه قضاييه به اهداف شخصى و جناحى  و نه ملى خود دست يابند؟ تا ديروز که وزارت  اطلاعات تحت سيطره برخى محافل افراطى بود، آقايان هيچ مشکلى با آن نداشتند و نظرات آن را نظرات تخصصى ميداستند اما امروز که همان وزرارتخانه حکم به تبرئه بنده و ساير همکاران آقاى روحانى  ميدهد، نه تنها اتفاقى نمى افتد  بلکه برخلاف رويه جارى و قانونى و حقوقى پرونده جديد براى من تشکيل مى شود! مگر رهبر انقلاب نگفتند قوه قضائيه بايد ملجا و پناهگاه مردم باشد؟
بنا براين حادثه اوين را بايد پرده اى از سناريوى طراحى شده براى فلج کردن دولت دانست که  در اولين گام خيلى ناشيانه اجرا شد.
عده اى ميخواهند با برکنارى رييس سازمان زندانها که عملا هيچ اختيارى در مورد بند ٣۵٠ ندارد موضوع را فيصله دهند. غافل از آنکه هر چه تقلا کنند وضع بدتر خواهد شد. ريسمان بند ٣۵٠ که آقايان از آن آويزان شده اند دير يا زود پاره خواهد شد و نتيجه کار جز ضربه خوردن منافع نظام و اعتبار برخى نهادهاى امنيتى و قوه قضائيه نخواهد بود.
آقايان توجه ندارند که مطرح شدن پرونده حقوق بشر، در حالى که پرونده هسته اى هنوز حل نشده است به زيان منافع کشور است. هرچند عده اى نان خود را در اين مى بينند که تغارى بشکند و ماستى بريزد تا سفرهاى خارجى خود را داشته باشند و هر روز بيشتر از ديروز حق ماموريت بگيرند و قيمت املاک و دارايى هايشان هر سال چند برابر شود و دلارها و يوروهاى حق ماموريت خود را در بازار آزاد بفروشند و آن وقت در رسانه ملى از مبارزه با استکبار دم بزنند!
طبيعى است که اين عده نگران باشند. آنها بايد زندان اوين و خاطره حوادث ٨٨ را زنده نگهدارند تا بتوانند براى برخى هم چنان کاربرد و مصرف داشته باشند و بتوانند با استفاده از اين مساله، رسيدگى به پرونده هاى تخلفات محرز خود را به تاخير بياندازند اما توصيه من اين است که اين آقايان از داستان مرتضوى عبرت بگيرند و بدانند که براى برخى ها  فقط کاربرد موقتى دارند و با اتمام تاريخ مصرف آنها هم به سرنوشت امثال مرتضوى و رحيمى گرفتارخواهند شد.
تاريخ مصرف مفيد زندانيان سياسى و پرونده هاى ساخته شده براى آنها، به سر آمده است. چماق کوبيدن بر سر عده اى زندانى که همه چيزشان را باخته اند  و تنها داشته آنها، باورهايشان است، هنرى نيست که بتوان بدان باليد. آنها اگر مرد ميدان اند اين عده محدود را آزاد کرده  در بيرون آنها را مهار کنند تا سره از ناسره جدا شده و معلوم شود هر کس چند مرده حلاج است.
شاخ و شانه کشيدن براى عده اى زندانى که هر کدام صدها مشکل و دغدغه دارند، هنرى نيست که بتوان بر سر بازارى آن را نقد کرد. آنها  که براى  عده اى زندانى دست خالى، نداى هل من مبارز سر ميدهند اگر عرضه اش را دارند جلوى تخلفات ميلياردى و بخور  بخورها را بگيرند، نه اينکه به خاطر گذران زندگى چشم بر ناتوانى خود ببندند و به خاطر چهار گوشى تلفن همراه به بند  ٣۵٠ زندان اوين، لشکر کشى کنند و اضافه کار بگيرند و حق ماموريت و آنگاه آبروى نظام را در دنيا ببرند و براى رسانه ها خوراک تهيه کنند و آن وقت بگويند  بى بى سى و  صداى آمريکا دروغ ميگويند.
در پر بيننده ترين بخش خبرى رسانه ملى يک برنامه ١۵ دقيقه اى سراسر تناقض را از پول بيت المال تهيه کنند و يادشان برود چند روز قبل گفته بودند هيچ اتفاقى نيفتاده. آخر کدام آدم عاقلى براى اتفاقى که نيفتاده ١۵ دقيقه وقت تلويزيون را در پربيننده ترين زمان و در پيک تبليغاتى ميگيرد که هر ثانيه اش حدود يک ميليون تومان  است، يعنى با يک حساب سر انگشتى پولى در حدود ۹٠٠ ميليارد تومان خرج ميشود تا براى اتفاقى که نيفتاده برنامه ساخته شود! آيا دوستان سناريو پرداز و طراحى که چنين سناريوهايى را طراحى  ميکنند، ميخواهند در صورت بدست گرفتن قدرت اينگونه مملکت را اداره کنند؟
شاهين دادخواه زندانى سباسى بند ٣۵٠ اوين
مشاور پيشين شوراى عالى امنيت ملى به رياست حسن روحانى
ارديبهشت ۹٣
منبع: فعالان در تبعید
L

No comments:

Post a Comment

Note: Only a member of this blog may post a comment.