حسام طوسی

Wednesday, February 26, 2014

گشت ارشاد این بار در کابین هواپیما

.
کنترل زنان ایرانی برای داشتن حجاب اجباری از خیابان ها به کابین هواپیماهای پروازهای خارجی کشیده شده است.

« محبت نیوز» - سایت "انقلاب نیوز" با انتشار متن کوتاهی ضمن اشاره به "گزارشات فراوان" و "گفته ها" نسبت به طرز پوشش مسافران زن در پروازهای خارجی هشدار داده و از مسئولین خواسته شده است تا پوشش زنان را کنتترل کنند و امر به معرویف و نهی از منکر را عملی سازند.
در این مطلب از مسئولین خواسته شده است که مسئولیت کنترل و نظارت را در پروازهای خارجی – مادام که در آسمان ایران پرواز می کنند- داشته باشد. اشاره این مطلب به برداشتن روسری زنان به محض ورود به کابین هواپیمای پروازهای خارجی می باشد.


یکی از کارکنان اداری "ایران ایر" به شهرزاد نیوز می گوید: " حتی در پروازهای بین المللی خط هوایی ایران ایر با این که پرسنل و خدمه پرواز از مسافران می خواهند که از برداشتن روسری خودداری کنند، کسی ترتیب اثر نمی دهد."

زندانی مسیحی: شکنجه های روحی در زندانهای جمهوری اسلامی بیداد می کند!

.
« شکنجه های روحی و روانی در زندانهای رژیم چیزی کمتر از شکنجه بدنی نیست، بازجویان حتی با پرسش‌های بیمار گونه در رابطه با خصوصی ترین مسائل خانوادگی سعی در آزار و اذیت افراد دارند.» اینان گفته های یک زندانی نوکیش مسیحی است که پس از آزادی و خروج از کشور در گفتگو با «محبت نیوز» به این وضعیت اشاره داشته است .
« محبت نیوز» - طی سالهای گذشته به خصوص پس از رخدادهای سیاسی و اجتماعی سال 1388 که به دنبال انتخابات ریاست جمهوری گریبان جمهوری اسلامی را گرفت، عرصه بر فعالین سیاسی و اجتماعی و دگراندیشان عقیدتی و دینی به شدت تنگ شد و حکومت از هر اهرمی برای تحت فشار قرار دادن آنان استفاده کرد. از جمله فشار بر اقلیت‌های دینی به خصوص نوکیشان مسیحی که شامل تعطیل کردن کلیساها، دستگیری و شکنجه و صدور احکام سنگین از جمله زندان‌های طولانی و تبعید به مناطق بد و آب هوا می‌شد. همین فشارها و تهدیدات سبب شد تا جمع زیادی از مسیحیان و نوکیشان مسیحی به اجبار ترک وطن کنند. «حسن سادات باریکانی» از نوکیشان مسیحی است که پس از تحمل چند ماه حبس در زندان اوین با قرار وثیقه تا صدور حکم نهایی دادگاه به طور موقت آزاد بود. در همین مدت فشارها و تهدیداتی که مستقیم و غیرمستقیم زندگی خانوادگی و شغل وی را تحت تاثیر قرار داد به حدی بود که وی مجبور شد به طور غیرقانونی از مرزهای شمالغرب کشور خارج و به همراه خانواده به ترکیه پناهنده شود.
آقای باریکانی نحوه آشنایی شما با مسیحیت و نحوه دستگیری شما در ایران چطور بود؟
من در ایران جز کار آفرینان بودم و وضع معیشت ی نسبتن خوبی داشتم و مدیریت یک مجموعه را به عهده داشتم. از طریق یکی از افرادی که در آن شرکت استخدام شد با مسیحیت آشنا شدم. چون در حال حاضر از وضعیت آن فرد خبر ندارم صحبتی هم در مورد او نمی کنم. این فرد من را به کلیسا بُرد و وارد فضای تازه ای کرد که احساس آرامش می کردم. مدتی گذشت و با اعتماد متقابلی که نسبت به هم پیدا کردیم به مراسم دعا در کلیسای خانگی رفتیم. مدتی گذشت و دیدم آنقدر در خودم و زندگیم تغییرات مثبت ایجاد شده که از آن دوست خواستم در منزل ما هم مراسم دعا برگزار شود. دی ماه سال 89 بود که برای اولین بار چند مامور لباس شخصی به منزل ما ریختند و دستگیر شدم. ماموران از کامپیوتر و لپ تاپ گرفته تا جزوات و کتاب مقدس را با خود بردند. با وضعیتی تاسف برانگیز با توجه به اینکه صبح زود به داخل منزل ما آمدند من را هم با چشم بند بردند. چیزی که در آن لحظه متوجه شدم از منزل ما که در منطقه آریاشهر تهران بود حدود 10 دقیقه مسیر طی شد تا به جایی رسیدیم که مد نظر آنها بود. آنجا که به نظرم از خانه های امن یا قرارگاه های غیر رسمی وزارت اطلاعات بود صدای تماس های رادیویی یعنی بیسیم به گوشم می رسید. همانجا متوجه شدم از مدتها قبل تحت نظر بودیم چون ریز مکالماتمان را هم داشتند. با این وجود خیلی تلاش می کردند به نوعی از زیر زبان من بکشند که چطور با خارج از کشور ارتباط دارم. برای من عجیب بود که با این همه امکانات اطلاعاتی از عمد آنقدر تاکید می کنند که با خارج تماس دارم یا اینکه فقط برای پرونده سازی بود. شب 15 اسفند من را آزاد کردند، البته از پشت در هشدار دادند که چشم بند ببندم، به داخل اتاق آمدند، من را سوار ماشین کردند و در منطقه فرحزاد رها کردند، خدا می داند با چه وضعیتی به خانه رساندم خودم را. در این مدت فقط در حد یکی دو دقیقه با منزل تماس داشتم. گفتند بگو به سفر رفتی و خودت به زودی تماس می گیری.

ضرب و شتم محمد نوری زاد توسط ماموران وزارت اطلاعات

nourizad
محمد نوری زاد، صبح روز گذشته توسط ماموران وزارت اطلاعات، مورد ضرب و جرح قرار گرفت و برای لحظاتی بازداشت شد.
نوری زاد قرار است روز چهار شنبه به شعبه ۶ دادگاه انقلاب مراجعه نماید.
ماجرای ضرب و شتم نوری محمد نوری زاد که در سایت شخصی خود منتشرکرده ، در ادامه آمده است:
من همیشه برای قدم زدن، لباس راحت می پوشم. اما دیروز تیپ زده بودم چه جور. با کت و شلوار مشکی و کفش چرمی و رخت و لباس مرتب و خلاصه به قول جوانها: توپ. شاید به این دلیل که من چند تا از فیلم های جشنواره را از همانجا و با لباس و کفش راحت رفته و دیده بودم. بعدش که نشستم و اوضاع را ورانداز کردم به خود گفتم: شاید پسندیده نبود. این شد که دیروز کت وشلوار پوشیدم و نو نوار ترین رخت و لباسهایم را به تن کردم.
صورتِ من چسبیده بود به زمین. تعدادی از سنگریزه ها تمایلشان به این بود که از سطح پوست گذرکنند و به قسمت های زیرین داخل شوند. این شدنی نبود مگر این که نازکیِ پوست را بدرند. خوب، دریدند. به همین سادگی. و من با صورتی که یک پرسش کوچک با پوست دریده اش آمیخته بود به اوین برده شدم. پرسشم چه بود؟ این که: من مگر چه می خواهم از شما خوش انصاف ها؟
صبح یکی زنگ زد. همسرم گوشی را برداشت. شما؟ من ” بلند بالا ” هستم. کمی صحبت کرد و به توجیه قضایای دیروزش پرداخت. همسرم کمی که به او گوش کرد گفت: ببیند آقای بلند بالا، من نه وسایلم را می خواهم، ونه می خواهم ممنوع الخروجی ام برطرف شود. اگر راست می گویید که صداقت دارید وسایل مرا و گذرنامه ام را بیاوید دمِ در تحویل دهید. همانگونه که برده اید و می برید.
چهل و پنج دقیقه از قدم زدن های من می گذشت که ” بلند بالا ” آمد و دمِ در ورودی ایستاد و مثل همیشه به من اشاره کرد که به آنجا بروم. با تکانِ دست به او فهماندم که بین ما و شما حرفی نیست. خودش آمد. که بله هیچ دروغی و زد و بندی درکار نبوده و فلان وفلان. گفتم: بنیان اینجا با دروع بالا رفته و اینجور کارها بخشی از طبیعتِ وزارت اطلاعات است. گفت: حکم جلب جدید گرفته اند بیا برویم. گفتم: از رییس قوه ی قضاییه هم حکم گرفته باشند هیچ اعتنایی بدان نخواهم کرد. وگفتم: شماها مگر جنازه ی مرا ازاینجا بردارید و ببرید. برو بگو با گونی بیایند. بگو دوازده نفره بیایند. چون من با پای خودم سوار ماشینشان نخواهم شد.
من، سپید پوش و پرچم به دوش قدم می زدم و اطلاعاتی ها در اطراف من پرسه می زدند و فیلم می گرفتند. آرامش پیش از توفان بود. مراقب اطراف بودم که از پس و پهلو غافلگیرم نکنند. اتومبیل شاسی بلندشان را هم آوردند و خلاصه جنس شان جورشد. بلند بالا پشت در ایستاده بود و از شبکه های ریزِ در، چشم به راه تماشای یک فیلم کوتاهِ پر ازهیجان اما تکراری بود.
رَجَزِ دوازده نفره ی من کارگر نیفتاد. سه نفرآمدند طرف من. که یعنی اندازه ی این پیرمرد همین سه نفر است و نه بیشتر. نخست سرتیمشان که همیشه سربه زیر اما قُدّ است حمله آورد. خود را کشاندم سمت بزرگراه. همانجا مرا زمین زدند و خوابیدند روی سینه ام و دست و پایم را گرفتند. یکی شان رفت تا اتومبیل های بزرگراه را به سمتی دیگر هدایت کند. یکی هم رفت تا دستبند بیاورد. من ماندم و سرتیمِ سربه زیر که روی من افتاده بود و تلاش داشت مرا مهار کنند. تقلایی کردم و دست به گلویش بردم. فریاد کشید و مجتبی را به کمک طلبید. که بیا و پاهایش را بگیر.

بازداشت دو فعال کارگری عضو سندیکای شرکت واحد


دو فعال سندیکایی و از اعضای سندیکای کارگران شرکت واحد و اتبوسرانی تهران به نامهای حسن سعیدی و مرتضی کمساری بازداشت شدند.
در پی اعتراضات و شکایات فراگیر رانندگان شرکت واحد علیه تحمیل شورای کارفرمائی که از طرف مدیریت و حراست شرکت واحد برنامه ریزی شده بود دو فعال کارگری و عضو این تشکل صنفی کارگران بازداشت شدند.
سندیکای کارگران شرکت واحد طی بیانیه ای اعلام داشت: “ اقایان که از درک نارضایتی عمیق کارگران عاجز هستند به جای پذیرش خواسته های به حق کارگران ،تصمیم گرفتند برای جلوگیری از افزایش اعتراضات کارگران در شرکت واحد ضرب شست نشان داده و به این ترتیب با توسل به روش های غیر قانونی اقدام به دستگیری اعضای سندیکا آقایان حسن سعیدی و مرتضی کمساری نمودند تا بلکه با ایجاد رعب و وحشت در دل رانندگان شرکت واحد آنها را از حق طلبی منصرف نمایند.”
در ادامه این بیانیه آمده است: “دستگیری این فعالان سندیکایی در حالی صورت می گیرد که مقامات مربوط در وزارت کارشکایت معترضان را وارد دانسته و قول رعایت خواسته های کارگران را داده بودند اما همزمان معلوم شد تصمیمات در جای دیگری به جز مقامات رسمی گرفته و اجرا می شود چرا که همزمان با این قول وقرارها کسان دیگری با توسل به روش های گازانبری به رای گیری زوری از رانندگان اقدام کرده تا بار دیگر شورای اسلامی تحمیلی دلخواهشان را بر سرنوشت کارگران بگمارند.”
سندیکای کارگران   شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه در پایان دستگیری اعضای خود را که مدعی است با هماهنگی و پرونده سازی حراست شکل گرفته است را شدیدا محکوم کرد و خواستار آزادی فوری و بی قید و شرط آنان شد.

حمید نوید به مکان نا‌معلومی منتقل شد

حمید نوید زندانی امنیتی محکوم به اعدام محبوس در بند ۳۵۰ به مکان نامعلومی منتقل شد.
حمید نوید زندانی امنیتی بند ۳۵۰ که به اعدام محکوم شده ظهر روز چهارشنبه ۷ اسفند ماه به مکان نا‌معلومی منتقل شد.
از آن رو که وی با مجازات اعدام روبروست احتمال اعدام وی باعث بروز نگرانی همبندیان این زندانی امنیتی زندان اوین شده است.
گفتنی است، این زندانی به نوعی سرطان لنفاوی مبتلا بوده و در طول مدت زندان از دسترسی به درمان مناسب محروم بوده است.
هرانا

Monday, February 24, 2014

محکومیت حبس قطعی چهار شهروند بهایی در مشهد


دادگاه تجدید نظر استان خراسان رضوی چهار شهروند بهایی را به علت اعتقادات مذهبی به حبس تعزیری محکوم کرد.
 حکم چهار شهروند بهایی ساکن مشهد از سوی شعبه ۲۰ دادگاه تجدید نظر خراسان رضوی اعلام شد.
بنا به رای صادره، حکم بدوی دو خواهر بهایی به نام های نیکا و نوا خلوصی عینا” تایید شد. طبق حکم بدوی، نیکا خلوصی به شش سال حبس تعزیری و نوا خلوصی به چهار سال و نیم حبس تعزیری محکوم شده بودند.
هم‌چنین طبق رای صادره، حکم بدوی “ادیب شعاعی” از یک سال و نیم حبس تعزیری به شش ماه حبس و حکم بدوی “مهسا مهدوی” از ۸ ماه حبس تعزیری به سه ماه و یک روز حبس تعزیری تقلیل پیدا کرد.
 قابل ذکر است حکم اولیه شهروندان بهایی مذکور در شعبه سه دادگاه انقلاب و عمومی مشهد بر اساس اتهامات “تبلیغ علیه نظام” و “عضویت در تشکیلات غیر قانونی بهایی” صادر شده است.
 هرانا

عدم رسیدگی پزشکی به زندانیان سیاسی عرب اهوازی


زندانیان سیاسی و مدنی عرب اهوازی در زندانهای مختلف از رسیدگی‌های پزشکی یا مرخصی درمانی محروم هستند.
کریم دحیمی فعال حقوق بشر به گزارشگر هرانا گفت: «زندانیان سیاسی و فرهنگی عرب در شرایط سخت و طاقت فرسایی دوران حبس خود را در زندانهای اهواز و زندانهای دیگر کشور سپری می‌کنند. این زندانیان تقریبا از همه حقوق اولیه یک زندانی محروم هستند. روند افزایشی تعداد زندانیان و کمبود فضا برای نگهداری آن‌ها، مسئولان را وادار به ساختن زندانهای جدیدی نموده، اما همچنان مشکل تراکم جمعیت در درون زندان‌ها برطرف نشده است.»
وی در ادامه بیان داشت: «روند افزایشی تعداد زندانیان و کمبود فضا برای نگهداری آن‌ها، مسئولان را وادار به ساختن زندانهای جدیدی نموده، اما همچنان مشکل تراکم جمعیت در درون زندان‌ها برطرف نشده است. عدم وجود سیستم تهویه در زندان‌های اهواز سبب شده است تا زندانیان در گرمای بیش از ۵۰ درجه اهواز در تابستان بدون امکانات خنک کننده نظیر کولر بسر برند. نبود آب سالم جهت شرب سبب شده است تا زندانیان از آب غیر بهداشتی موجود استفاده کرده و به بیماریهایی نظیر سنگ کلیه که در زندان کارون شیوع یافته، مبتلا شوند. بیماریهای گوارشی و روده‌ای از دیگر عوارض استفاده از آب ناسالم است.»
وی در ادامه بیان داشت: «اخیرا فعالان حقوق بشر اهوازی گزارشی از بیماریهای حاد عده‌ای از زندانیان سیاسی عرب دریافت کرده‌اند. بنا به این گزارش مسؤلین زندان‌ها از اعطای مرخصی جهت معالجه زندانیان بیمار در بیمارستان‌ها ممانعت می‌ورزند.»
اسامی برخی از زندانیان بیمار در زندان کارون و در دیگر زندانهای کشور که از رسیدگی‌های پزشکی مناسب محرومند عبارت است از:
١- غلام عباس ساکی (سعید ساکی)، در کشور سوریه دستگیر و در اوائل سال ١٣٨۵ شمسی به ایران تحویل داده شد. سعید ساکی ۴ سال و نیم در بازداشتگاه انفرادی اطلاعات اهواز زندانی بوده و سه ماه را در زندان اوین بسر برده بود. پس از آن در شعبه ۴ دادگاه انقلاب اهواز به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از سوی قاضی مرتضى کیاستی به ۵ سال حبس محکوم شد. دادگاه انقلاب اهواز مدت زندانی بودن وی در سلول انفرادی اطلاعات را به حساب نیاورده و وی هماکنون در زندان دزفول تحت سخت‌ترین شرایط و با وضعیت جسمانی بسیار بدی بسر می‌برد. سعید ساکی از بیماری فشار خون بالا رنج می‌برد.

دو زندانی سیاسی کرد بار دیگر به اعدام محکوم شدند

پس از سه ماه بلاتکیلفی دادگاه انقلاب اسلامی با لغو حکم اعدام دو زندانی سیاسی کرد مخالفت و مجددا آنها را به اعدام محکوم کرد. 

بنابه گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، دیروز یکشنبه ۴ اسفندماه ۱۳۹۲ پس از سه ماه بلاتلکیفی علی و حبیب افشاری که حکم اعدام آنها در تاریخ ۱۹.۱۲.۲۰۱٣ بنا به درخواست کمسیون حقوق بشر اسلامی و از طرف دادگاه انقلاب اسلامی متوقف شده بود، دوباره این حکم در دادگاه انقلاب اسلامی استان آذربایجان غربی مورد رسیدگی قرار گرفت و مجدد این دو زندانی سیاسی کرد به اعدام محکوم شدند. 
یکی از اعضای خانواده این دو برادر زندانی سیاسی به کمپین گفت که دیروز کمیسیون حقوق بشری اسلامی طی نامه ای که در زندان به علی و حبیب داده اعلام کرده که پس از سه ماه از توقف حکم اعدام، دادگاه دوباره طی رسیدگی مجدد پرونده، آنها را به اعدام محکوم کرده است. 
این عضو خانواده افشاری گفت که این دومین باری است که مسئولان زندان و قضایی به علی و حبیب در زندان اعلام می کنند که حکم اعدامتان لغو شده است و آنچه معلوم است این بار با شکایت وزارت اطلاعات و درخواست این اداره لغو حکم اعدام تایید نشده است و وزارت اطلاعات اصرار بر اعدام این دو عضو خانواد را دارد. 
وی در ادامه گفت که علی هم اکنون یکی از دستهایش در اثر عفونت فلج شده و یک گلوله هنوز در بدن وی باقی مانده است که باعث عفونت شدید شده و وی در وضعیت وخیم جسمی قرار دارد. 
علی افشاری متولد ۱٣۵۹ شمسی به همراه برادرش حبیب الله افشاری متولد ۱٣۶۷ شمسی اهل روستایی گوگجلو حبیبله از توابع شهر مهاباد که از سوی دادگاه انقلاب مهاباد به اتهام محاربه از طریق فعالیت تبلیغی و عضویت در یک حزب مخالف نظام از سوی دادگاه انقلاب اسلامی مهاباد به اعدام محکوم شده است حکم صادره در دی ماه دو سال گذشته به آنها در زندان ارومیه ابلاغ شد که طولی نکشید که دیوان عالی کشور حکم اعدام این دو برادر را که خواستار تجدید نظر در حکم شده بودند را تائید کرد. دو برادر دیگر آنها به نامهای جعفر و ولی افشاری که به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به ۵ سال زندان محکوم شده اند و این چهار برادر هم اکنون در زندان مرکزی اورمیه زندانی هستند و از اجازه ملاقات با خانوادشان محروم می باشند. 

Sunday, February 23, 2014

درخواست آزادی حشمت اله طبرزدی، علی رشیدی، احمد زید آبادی


اخبار روز: گروهی از هنرمندان، شعرا، سینماگران و فعالان سیاسی و اجتماعی مستقل، ملی و چپ کشور با امضای بیانیه ای خطاب به مردم ایران و سازمان های مدافع حقوق بشر، خواهان آزادی حشمت اله طبرزدی، علی رشیدی، آحمد زیدآبادی و همه ی زندانیان سیاسی و عقیدتی کشور شده اند. متن این نامه ی سرگشاده به شرح زیر است:

مردم بزرگوار ایران
سازمانهای حقوق بشری و مدافعان حقوق بشر در ایران و جهان

در ساعت ۱ بعد از ظهر روز سه شنبه ۲۴/۱۰/۹۲، ماموران امنیتی به شیوه ای پرخاشگرانه به خانه ی مهندس حشمت اله طبرزدی، مدافع پیگیر حقوق بشر در ایران مراجعه کرده، و او را با خود برده اند. این رخداد در شرایطی به وقوع پیوسته است که طبرزدی از بیماری های فشارخون، دیابت و کاهش وزن، به دلیل شرایط سخت و طول مدت زندان و کمبود مراقبتهای پزشکی رنج می برد و قرار بر این بوده است که به مدت یک سال در مرخصی استعلاجی برای بهبود بخشیدن به وضعیت پزشکی و بهداشتی خود به سر برد.
    دکتر علی رشیدی ، هموند شورای رهبری جبهه ی ملی ایران نیز پس از اعزام به دادسرای انقلاب دستگیر و به زندان فرستاده شده است.
    دکتر احمد زیدآبادی، روزنامه نگار و فعال سیاسی که در مرخصی از زندان به سر می برده است را نیز، پس از احضار روانه ی زندان کرده اند.
    ما امضا کنندگان این نامه، ضمن ابراز تاسف از احضار و زندانی شدن این مدافعان آزادی و حقوق بشر در ایران، خواهان آزاد شدن فوری این شخصیتهای در بند و همه ی زندانیان سیاسی و عقیدتی ایران هستیم و بر این باوریم که زندانی کردن مخالفان و منتقدان راه چاره ی دردهای جامعه نیست.
    ما خواستار آنیم که با رعایت آزادی اندیشه و بیان، بهسازی بنیانی اوضاع اجتماعی - اقتصادی از راه برخورد سازنده ی افکار که حاصل آن دستیابی به برایند اندیشه ها و خواست های مردم است ممکن شود.
    ما دستگیری دگراندیشان،آزادیخواهان، مخالفان و منتقدان را به منزله ی دستگیری خود و به بند کشیدن اندیشه ی شهروندان می دانیم و دفاع از آزادی و حقوق بشر را حق انکارناپذیر هر شهروند اندیشه ورز می شماریم.

سازمان ملل: اعدام‌ها در ایران بالا رفته است


دفتر کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل، در ژنو، با انتشار بیانیه‌ای نسبت به افزایش اعدام در ایران هشدار داده است.
به گزارش بی بی سی فارسی ،این دفتر می‌گوید در سال جاری میلادی و تنها در هفت هفته اخیر دست کم ۸۰ نفر در ایران اعدام شده‌اند و تعداد اعدام‌ها در این مدت ممکن است به ۹۵ نفر نیز برسد.
راوینا شمداسانی، یکی از سخنگویان سازمان ملل، گفت که اگرچه پس از انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری نشانه‌های مثبتی از بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران به چشم می‌خورد، اما به نظر می‌رسد روی کار آمدن دولت جدید در اجرای احکام اعدام تغییری نداده است.
خانم شمداسانی همچنین به اعدام هادی راشدی و هاشم شعبانی، دو فعال عرب ایرانی، اشاره کرده و گفته است که بنا به برخی گفته‌ها محاکمه آنها ناعادلانه بوده و آنها تحت شکنجه مجبور به اعتراف شده بودند.
ایران پس از چین بیشترین شمار اجرای احکام اعدام و همچنین بالاترین نرخ سرانه اعدام را در جهان دارد. سازمان ملل می‌گوید در سال گذشته میلادی بین ۵۰۰ تا ۶۲۵ نفر در ایران اعدام شده‌اند.
بخش عمده‌ای از احکام اعدام‌ در ایران برای جرایم مرتبط با قاچاق مواد مخدر صادر می‌شوند. سازمان ملل می‌گوید آن چنان جدی نیستند که بتوان برای مجازاتشان به اعدام متوسل شد.

Thursday, February 20, 2014

در آستانه روزجهانی زبان مادری پنجاه نفر بازداشت شدند


دست‌کم ۵۰ تن از فعالین و شهروندان از اقلیت های قومی ترک زبان که در مراسم بزرگداشت روز جهانی زبان مادری شرکت کرده بودند بازداشت شدند.
 ده‌ها تن از فعالین سیاسی و مدنی آذربایجانی که به مناسبت بزرگداشت روز جهانی زبان مادری در منزل «اکبر ابولزاده» از فعالین شهر اهر گرد هم آمده بودند، توسط ماموران امنیتی بازداشت شدند.
بازداشت شدگان به محل نامعلومی منتقل شدند و در میان اسامی بازداشت شدگان، نام برخی از فعالین باسابقه آذربایجان از جمله عباس لسانی نیز به چشم می‌خورد.
گفته می‌شود شمار دستگیر شدگان بیش از پنجاه نفر بوده است اما از هویت آنها اطلاعی در دست نیست.
اسامی برخی از بازداشت شدگان به شرح زیر است:

روزنامه “آسمان” توقیف شد

روزنامه “آسمان” پس از ۷ روز انتشار،  به دلیل «انتشار مطالب خلاف موازین اسلامی و توهین به مقدسات اسلامی» توقیف شد.
عباس بزرگمهر، مدیر مسئول تحت تعقیب قضایی قرار گرفت. براساس این گزارش، پرونده رسیدگی به اتهام های روزنامه آسمان، در بازپرسی دادسرای فرهنگ و رسانه در حال رسیدگی است.
این روزنامه در شماره روز گذشته خود در مصاحبه ای از لایحه قصاص را «غیر انسانی» عنوان کرده بود.
منبع: دانشجو نیوز

شاهین دادخواه به بند ۲-الف منتقل شد


شاهین دادخواه دیپلمات زندانی در بند ۳۵۰ اوین به بند ۲-الف سپاه منتقل شد.
روز گذشته چهارشنبه ۳۰ بهمن ماه شاهین (صمد) دادخواه از بند ۳۵۰ اوین به بند ۲- الف سپاه منتقل و تا این لحظه از سرنوشت وی هیچ‌گونه اطلاعی در دست نیست.
یک منبع مطلع به گزارشگر هرانا گفت: «شاهین دادخواه هم اکنون در سلول انفرادی بند ۲-الف سپاه نگهداری می‌شود واز علت این انتقال اطلاعی در دست نیست.»
گفتنی است دکتر شاهین دادخواه متولد ۱۳۵۰ کار‌شناس سیاسی امنیتی کشورهای خاورمیانه است که لیسانس خود را از دانشگاه ناپل ایتالیا، فوق لیسانس از داشگاه بیکنت ترکیه آنکارا و نهایتا دکترای خود را در رشته روابط بین الملل از دانشگاه مادرید اسپانیا دریافت کرده است.
وی که در سمت مشاور در شورای عالی امنیت ملی و جزو اعضا مذاکره کننده هسته‌ای تیم حسن روحانی مشغول به کار بوده است، سابقه شرکت در مذاکرات ایران امریکا در افغانستان، شرکت در مذاکرات سه جانبه ایران عراق امریکا در سال ۸۸ به سرپرستی کاظم قمی سفیر ایران در عراق و همکاری با مرکز مطالعات استراتژیک را در کارنامه خود دارد.
منبع: هرانا

عدنان حسن‌پور بە زندان زابل تبعید شد


 عدنان حسن‌پور روزنامە نگار زندانی کرد بعد از هفت سال زندان در سنندج برای ادامە محکومیتش بە زندان زابل تبعید شد.
عدنان حسن‌پور روز سه شنبه ٢٩ بهمن ماە ١٣٩٢ بدون اطلاع برای تبعید بە زندان زابل تبعید شد.
این روزنامه نگار زندانی کُرد در تاریخ ۵ بهمن ماه ١٣٨۵ بازداشت شد و در تاریخ ٢٢ خرداد سال ٨۶ به اتهام محاربه به اعدام محکوم گردید.
حکم این روزنامەنگار کُرد در دادگاه تجدید نظر به پانزده سال زندان کاهش یافت و از آن تاریخ تا بە حال ازهر نوع مرخصی محروم بودە است.
عدنان حسن‌پور در مرداد ماە گذشته نامەای را از زندان خطاب بە حسن روحانی منتشر کرد.
عدنان حسن‌پور پیش از بازداشت عضو تحریریه «هفته نامه ئاسو» بوده که به دو زبان کردی و فارسی منتشر می‌شد. این هفته نامه در سال ۱۳۸۴ به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و تشویش اذهان عمومی توقیف شد.
همچنین این روزنامه نگار کُرد در طول دوران حبس در زندان مرکزی سنندج کتاب «آینده آزادی» نوشته «فرید ذکریا» را از زبان فارسی به زبان کُردی ترجمه کرده است.
شایان ذکر است عدنان حسن‌پور عصر پنجشنبه ۳ بهمن پس از هفت سال حبس، از زندان مرکزی سنندج به زندان زادگاهش یعنی شهر مریوان منتقل شده بود.
منبع: هرانا

Sunday, February 16, 2014

رسول بداغی و شاهرخ زمانی به سلول انفرادی منتقل شدند


رسول بداغی و شاهرخ زمانی در پی اعتراض به پلمب کتابخانه بند به سلول انفرادی منتقل شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، رسول بداغی و شاهرخ زمانی دو تن از زندانیان سالن ۱۲ زندان رجایی شهر کرج که نسبت به پلمب و تفکیک کتابخانه بند اعتراض کرده بودند، روز گذشته شنبه ۲۶ بهمن ماه به سلول انفرادی منتقل شدند.
روز شنبه ۲۸ دی ماه مسئولین اقدام به تعویض قفل کتابخانه سالن ۱۲ کرده و اجازه استفاده از کتابخانه را از زندانیان سیاسی سلب کردند.
مسئولین زندان در اقدامی دیگر اقدام به تعبیه در جدید برای کتابخانه نموده و آن را کلا از زندانیان سیاسی جدا کردند.
گفتنی است، کتابهای این کتابخانه کلا توسط زندانیان تهیه شده و مسئولین با این اقدام زندانیان را از کتابهایی که با هزینه خود تدارک دیده‌اند محروم کردند.

احضار، بازجویی و تهدید خانواده انور حسین‌پناهی


 روز گذشته، شنبه خانواده حسین‌پناهی به اداره اطلاعات شهر دهگلان احضار شده و تحت بازجویی و تهدید قرار گرفتند.
 روز شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۲ پدر و مادر انور حسین پناهی فعال مدنی کرد به اداره اطلاعات شهرستان دهگلان احضار شدند و به مدت چندین ساعت مورد بازجویی و تهدید بازجویان این نهاد امنیتی قرار گرفتند.
یک منبع مطلع به گزارشگر هرانا گفت: «ماموران وزارت اطلاعات پیش‌تر حساب‌های بانکی این خانواده را مسدود کرده بودند و بالغ بر ۱۰ میلیون تومان وجه واریزی یکی از فرزندان این خانواده که به منظور کمک معاش پدر و مادر به حساب آن‌ها واریز شده بود را مصادره کردند.»
وی در ادامه گفت: «هدف از انجام اینگونه اقدامات غیر انسانی، تشدید فشار‌ها به‌خصوص از لحاظ مالی علیه خانواده‌های فعالان و زندانیان سیاسی می‌باشد.
هرانا

Saturday, February 15, 2014

مسیحیان جفا دیده در ایران بروایت تصویر

مسیحیان جفا دیده در ایران بروایت تصویر


مجمو عه عکس هائی که مشاهده می فرمائید مربوط به مسیحیان و یا نوکیشان 

مسیحی است که در طول سالهای بعد از انقلاب در اثر انحصارطلبی آشکار و نهان

 توسط نهاد های علنی و یا مخفی و یا موازی اطلاعاتی حاکمیت ایران بقتل رسیده 

و یا رسما به دارآویخته شده اند ویا بازداشت و دستگیر شده و در دهلیزهای مخوف 
 
 شکنجه شده و رنج کشیده اند.

بدیهیست که این مجموعه عکسها نمیتواند شامل تمامی کسانی باشد که در این 

تعریف میگنجند زیرا  بسیاری بوده و هستند که تصویری از آنها در دست نیست 

و همینطور فراوان نوکیشانی بوده و هستند که تمایلی به علنی شدن تصویرشان 

ندارند.



------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------








--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
 





کشیش ارسطو سیاح که در بهمن 1357 یعنی در اولین

روزهای انقلاب بطرز مشکوکی در شیراز بقتل رسید.







------------------------------------------------------------------------------------------------------------- 



کشیش هایک هوسپیان مهر که در دی ماه 1372

 در تهران بقتل رسید. 

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------


کشیش طاطاوس میکائیلیان که در بهمن ماه 1372 
در تهران بقتل رسید.

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------




کشیش مهدی دیباج که پس از 9سال و27 روز از زندان آزاد
شده بود در سال 1373 ربوده شده و با ضربات چاقو در کرج
بقتل رسید.





-----------------------------------------------------------------------------------------------------------





کشیش قربان توری که در آذرماه 1384 در گنبد بقتل رسید.

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------





کشیش حسین سودمند اولین کسی که در دادگاههای ایران به

اعدام محکوم شد و در سال 1990در مشهد اعدام گردید. 
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------




بهرام دهقانی تفتی پسر کشیش حسین دهقانی که در سال 1992

 ربوده شده در حومه تهران بگلوله بسته شد.

قاضی صلواتی پدر را به ١٨ سال حبس و فرزندان را از تحصیل محروم کرد

fooladvand ابوالقاسم فولادوند
ابوالقاسم(جواد) فولادوند، زندانى مسن بند ٣۵٠ اوين که اخيرا با حکم سنگين ١٨ سال حبس مواجه شده، مى گويد که شغلش رانندگى تاکسى بوده و چون از زمان دستگيرى تاکنون هيچگونه درآمدى نداشته، خانواده اش از نظر مالى در وضعيت بسيار بدى قرار دارند و در نتيجه فرزند کوچکش که با معدل ١۹/۵۹، شاگرد ممتازى در مدرسه نمونه دولتى بوده، براى ادامه تحصيل با مشکل مواجه شده و فرزند بزرگش نيز امکان شرکت در کنکور را از دست داده است.
او همچنين مى گويد از آغاز بازداشت، به صورت رسمى و ادارى خواهان ثبت وکالت محضرى به همسرش، جهت فروش يا اجاره خودرو تاکسى به عنوان تنها دارايى اش، براى امرار معاش خانواده شده اما تاکنون با ممانعت قاضى صلواتى مواجه بوده است.
عصر روز ٢١ خرداد ١٣۹٢، هشت مامور مسلح شامل يک زن، با زور و ضرب و شتم و به زمين خواباندن ابوالقاسم فولادوند و همسر و فرزند ١٢ ساله اش، وارد منزل وى واقع در محله مارليک شهريار (ملارد)، شده و پس از ضبط لب تاب فرزند کوچک، هارد کامپيوتر منزل، موبايل، دفترچه تلفن، دوربين فيلمبردارى و عکاسى، تعدادى دى وى دى و کتاب، پدر خانواده را به سمت محل کار فرزندش بزرگش که آن زمان هفده سال داشته، جهت جلب او، هدايت مى کنند.
ابوالقاسم فولادوند با شرح این ماجرا، می گوید که ماموران تنها زمانى که متوجه بيهوش شدن همسرش مى شوند، به وى اجازه می دهند برای مدت کوتاهی به همسرش و فرزندش که از وحشت در حال لرزيدن بوده، کمک کند.
فرزند نوجوان خانواده نيز در محل کار توسط ماموران جلب؛ لب تاب و موبايلش نیز ضبط ميشود و به اتفاق پدر و در حاليکه حق صحبت کردن با هم را نداشتند، ابتدا به دادگسترى ملارد، جهت تفهيم اتهام و سپس به بند ٢۴٠ اوين منتقل شدند.

احضار یک فعال دانشجویی دانشگاه یزد به اداره اطلاعات

در پی تماس تلفنی وزارت اطلاعات با مهدی امانی فعال دانشجویی دانشگاه یزد وی به وزارت اطلاعات فراخوانده شد.
به گزارش دانشجونیوز، این فعال دانشجویی پس از مراجعه به حراست دانشگاه با احضاریه دادگاه انقلاب مبنی بر حضور و پاسخگویی به پاره ای از سوالات در ستاد خبری اطلاعات یزد مواجه گشت.
شایان ذکر است پس از تغییر ریاست دانشگاه یزد و بهبود نسبی جو امنیتی این دانشگاه همچنان فشارها بر فعالین دانشجویی دانشگاه یزد از سوی ارگان های امنیتی پا برجاست.

محاکمه کامران ایازی به اتهام سب النبی و ارتداد


از سوی شعبه ۷۶ کیفری استان تهران به ریاست قاضی سیامک مدیر خراسانی روز سه شنبه ۲۹ بهمن ماه سال جاری به عنوان زمان رسیدگی به اتهام ارتداد دکتر کامران ایازی اعلام شده است. نخستین جلسه ی رسیدگی به این اتهام در اسفند ماه سال ۹۰ برگزار گردید.
 دکتر کامران ایازی پیشتر از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به اتهامات اجتماع و تبانی و توهین به مقدسات به ۹ سال حبس تعزیری, ۱۶۰ ضربه شلاق و ۴۸ میلیون ریال جریمه نقدی محکوم شده بود که پس از آن پرونده ایشان به منظور رسیدگی در مورد اتهامات ساب النبی و ارتداد به شعبه ۷۶ دادگاه کیفری استان تهران ارجاع شده است.
دکتر ایازی  در ۳ بهمن ماه سال ۸۹ از سوی نیروهای اداره اطلاعات شهر شیراز در مطب محل کار خود بازداشت و پس از ۸ روز به بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات در زندان اوین منتقل شد و طی دوران ۳ ماه تحمل سلول انفرادی به منظور کسب اعترافات و نیز مصاحبه تلویزیونی مورد ضرب وشتم و شکنجه روحی قرار گرفت.
بازداشت وی در سال ۸۹ بدلیل عضویت در  یک انجمن اینترنتی به همراه ۶ تن دیگر صورت پذیرفت و این در حالی بود که از تعطیلی انجمن مذکور بیش از ۲ سال می گذشت. دکتر کامران ایازی, دندانپزشک , متاهل و دارای ۳ فرزند می باشد که بیش از ۴ سال است در بند ۳۵۰ زندان اوین در حبس به سر می برد.

یک فعال سایبری به هشت سال زندان محکوم شد


آرش مقدم اصلانی، فعال سایبری از سوی دادگاه انقلاب به هشت سال حبس تعزیری محکوم شد.
 این فعال سایبری به اتهام توهین به مقدسات، توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام از سوی دادگاه انقلاب تهران به هشت سال زندان محکوم شد.
محاکمه این زندانی از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران صورت گرفته است و مصداق اتهامات وی فعالیت در شبکه های اجتماعی چون فیس بوک بوده است.
هرانا

Wednesday, February 12, 2014

آن که باید پوست بیاندازد، حاکمیت است!


معاون فرهنگی وزارت ارشاد در گفت و گو با خبرگزاری ایسنا اعلام کرد کانون نویسندگان ایران می تواند برای فعالیت مجدد «پوست اندازی» کند. ایشان در این مصاحبه نکات دیگری را نیز بر زبان آورد که همه جای تأمل دارند، اما بگذارید پیش از هر چیز به همین توصیه ی آقای صالحی درباره ی «پوست اندازی» کانون بپردازیم. سرگذشت کانون نویسندگان ایران روشن تر از آن است که کسی چون معاون فرهنگی وزارت ارشاد از آن بی خبر باشد؛ یکی داستان است پُر آب چشم که جزئیات آن البته درخور شرحی کشاف و افشاگرانه است، اما در این جا تنها به سرخط تعدی ها و اعمال سرکوبگرانه ی بی شمار اشاره می کنیم که در حق کانون روا داشته شده است، آن هم فقط در زمان حاکمیت کنونی از جمله دوران شکل گیری آن.
از برگزاری شب های شعر گوته در مهرماه ۱٣۵۶ – برگ زرینی از تاریخ پُرافتخار نویسندگان آزادی خواه و مستقل این سرزمین که مخالفان اش و از آن میان غلامعلی حداد عادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی، به ناحق و عامدانه زمان اش را یک سال به جلو می کشند تا آن را ثمره ی بازشدن فضای سیاسی جامعه بر اثر «انقلاب اسلامی» جا بزنند – تاکنون، کانون نویسندگان ایران همواره و یکسره در معرض هجوم و سرکوب و کشتار بوده است. سال ۱٣۶۰، دفتر کانون مورد حمله ی عُمال سرکوب قرارگرفت، هر چه در آن بود به غارت برده شد و، بدین سان، کانون برای چند سال در محاق فرو رفت. در اواخر دهه ی ۶۰، که اعضای پراکنده ی کانون به تدریج گردهم-آمدند تا به فعالیت فرهنگی و ستیز با سانسور ادامه دهند، بازهم مشمول سیاست اذیت و آزار و داغ و درفش گردیدند. آغازگر این سیاست مطابق معمول روزنامه ی کیهان بود که با هتاکی ها و ناسزاگویی های خود راه را برای پرونده سازی و دخالت مقامات امنیتی و قضایی هموار کرد. سپس، نوبت به تهدیدها و خط و نشان کشیدن های مقامات امنیتی- اطلاعاتی رسید. آن گاه، «صدا و سیما»، که عنوان ناروای «رسانه ی ملی» را یدک می کشد، برنامه ی «هویت» را برای ترور شخصیت اهالی فرهنگ از جمله اعضای کانون تدارک دید. اِعمال فشار بر امضاکنندگان «متن ۱٣۴ نویسنده» برای پس گرفتن امضاهای شان، اقدام به پرتاب کردن اتوبوس نویسندگان به اعماق دره، ترور و تک زنی این یا آن نویسنده ی مخالف و ربودن یکی از آنان در راه سفر به خارج کشور، احضار اعضای کمیته ی تدارک مجمع عمومی کانون در مهرماه ۱٣۷۷ به دادگاه و منع آنان از برگزاری مجمع عمومی، و سرانجام قتل تبهکارانه ی محمد مختاری و جعفر پوینده به فاصله ی اندکی پس از این احضار همه و همه از اِعمال سیاست هجوم و سرکوب و کشتار درباره ی کانون نویسندگان ایران سرچشمه می گرفتند. فضای ایجادشده در جامعه درپی کشتار زنجیره ایِ مخالفان سیاسی و عقیدتی و به ویژه آزادی خواهانی چون پوینده و مختاری، برای دوسه سال امکان ادامه ی سرکوب را از سرکوبگران گرفت، اما از سال ۱٣٨۱ به بعد دوباره آش همان آش شد و کاسه همان کاسه. در این سال، از برگزاری مجمع عمومی کانون جلوگیری شد، مجمعی که از آن پس تاکنون اعضای کانون امکان برگزاری آن را نیافته اند. سهل است، در این سال ها برخی از همین اعضا احضار و بازجویی، ممنوع القلم و حتی زندانی شده اند. کار سرکوب کانون به آن جا کشیده شده که حتی از برگزاری جلسات جمع مشورتی در خانه ی اعضای آن نیز ممانعت به عمل می آید، که آخرین موردش را همین چندی پیش شاهد بودیم.
اکنون، با توجه به این نگاه سریع و اجمالی به سرخط آن چه در این سی و چند سال بر کانون نویسندگان ایران گذشته است، از معاون وزیر ارشاد می خواهیم وجدان خود را قاضی کند و به این پرسش ما پاسخ دهد: به راستی کدام یک باید «پوست اندازی» کند: کانون نویسندگان ایران که پیرو منشورش از همان آغاز تأسیس در سال ۱٣۴۷ به دفاع پیگیر از آزادی بیان و مخالفت با سانسور برخاسته است یا سرکوبگرانی که سد راه این تشکل نویسندگان آزادی خواه و مستقل شده و با تمام وجود کمر به نابودی آن بسته اند؟ در چند ماه گذشته و به موازات تلاطمی که در فضای سیاسی کشور دیده می شود، شاهد اظهارنظرهایی در زمینه ی ضرورت آزادی اندیشه و بیان از سوی وزیر ارشاد و حتی رئیس جمهوری بوده ایم، اظهارنظرهایی از این دست که «در وزارت ارشاد سانسور نباید وجود داشته باشد» یا «اندیشه اگر سرکوب شود، زیرزمینی خواهدشد» یا «هر انسانی حق دارد آزاداندیش باشد». آیا این گونه تأکید بالاترین مقام های حاکمیت بر ضرورت آزادی بیان، حتی در حد سخن گفتنِ صرف، بدین معنا نیست که آن که باید پوست بیندازد حاکمیت است و نه کانون نویسندگان ایران؟ آیا معنای صریح و آشکار تغییراتی که مردم خواهان آن اند، و از جمله خود را در شعار «آزادی زندانیان سیاسی» در تظاهرات پُرشور مردم پس از انتخابات اخیر نشان داد، این نیست که در تمام این سال ها حق با کانون نویسندگان ایران بوده است و آن که باید پوست اندازد نه کانون و امثال آن بلکه ساختار و سازوکاری است که به سرکوب کانون و دیگر آزادی خواهان دست یازیده است؟


نامه جمعی از زندانیان سیاسی به مناسبت ۲۲ بهمن


 ۱۰ تن از زندانیان سیاسی سالن ۱۲ زندان رجایی شهر کرج طی نامه‌ای می‌نویسند: «نه به اعدام و لغو مجازاتهای اعدام خواستهٔ دیگری است که می‌تواند محور هماهنگی و اتحاد همهٔ نیروهای دموکراسی خواه، قرار بگیرد.»
متن کامل این نامه را در زیر می‌خوانید:
با درود به پیشگاه ملت بزرگ ایران
انقلاب ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ با اهدافی چون، آزادی استقلال، عدالت و ترقی خواهی شکل گرفت و قرار بود از طریق جمهوری اسلامی به اهداف خود برسد. اما از بدو پیروزی، توسط‌‌‌ همان کسانیکه مدعی اولیه جمهوری اسلامی بودند به انحراف کشانده شد.
انتظار می‌رفت با احترام به آزادیهای فردی و اجتماعی و پذیرش اصل مترقی تفکیک قوا به ویژه با پایه گذاری قوه قضائیهٔ مستقل از قدرت حاکم و با انحلال مراجعه اختصاصی و اعادهٔ صلاحیت عام دادگستری، نه تنها به خواست اصلی در انقلاب مشروطیت که عبارت از تاسیس عدالت خانه و حاکمیت قانون به جای اعمال ارادهٔ فردی سلطان بود، عینیت داده شود، بلکه از طریق حاکمیت ملی برخاسته از ارادهٔ ملی، دستاوردهای انقلاب جدید تضمین شود.
اما روحانیون حاکم به نام دین و با طرح ولایت فقیه، عملا دیکتاتوری مذهبی که از بد‌ترین و خشن‌ترین دیکتاتوری‌ها است را بنا نهادند که طی۳۵ سال گذشته جز ویرانی، فقر، فساد، فحشا، اعتیاد، طلاق، جرایم خشونت زا که به مرز بحرانهای اجتماعی رسیده، عقب گرد به قهقرا، تباهی، سرکوب و اعدام و شکنجه برای کشور و ملت، نتیجه‌ای در بر نداشته است تا اینجا که اینک شاهدیم علاوه بر فقر و بیکاری و گرانی خانمان بر انداز و سانسور، تفتیش عقاید و سلب همهٔ آزادی‌ها و نقض سیستماتیک حقوق بشر، تمامی زیر بناهای تعلیم و تربیت و ارزشهای اخلاقی و معنوی صدمات جدی دیده و از دیگر سو ارزش کار و تولید از بین رفته و تمامی تولید گران اقتصادی، فرهنگی، آموزشی و فنی به حاشیه رانده شده و با زندگی فلاکت بار دست و پنجه نرم می‌کنند. در حوزهٔ سیاست خارجی، شوربختانه حکومت بدون مراجعه به آرای عمومی و بدون داشتن مجوز بین المللی و قانونی، در دیگر کشورهای منطقه به ویژه سوریه دخالت نظامی کرده و لطمات جبران نا‌پذیری بر حقوق انسان‌ها و منافع ملی وارد می‌سازد. اگرچه ملت سوریه، به خوبی حساب حکومت مداخله اگر را از ملت ایران جدا می‌سازد اما این امر چیزی از مسئولیتهای ملی ما نخواهد کاست، از دیگر سو برای ایجاد وحشت در میان مردم، سیاست سرکوب به ویژه از طریق اعدام و بازداشت دگر اندیشان، دگر باشان مذهبی، دموکراسی خواهان و حتی وکلای دادگستری ادامه دارد و انواع تبعیضهای جنسیتی، مذهبی، قومی، طبقاتی و سیاسی اعمال می‌گردد. این در حالیاست که حکومت با تعقیب سیاستهای بلند پروازانه هسته‌ای، عملا زمینهٔ تحریم‌های بین المللی بر علیه کشور را فراهم ساخته و ملت را در فقر و تنگدستی فرو برده است. با وجود اینکه ایران سرشار از منابع انرژی است و نیازی به چنین اقدامات ماجرا جویانه و هزینه ساز نداشته است. در چنین شرایطی، راهی‌جز اتحاد همهٔ دموکراسی خواهان که خواستار ساختاری دموکراتیک، عرفی بر مبنای جدائی دین از حکومت و سایر اصول مترقی منبعث از اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر و کنوانسیون‌ها و الحاقیه‌های تکمیلی هستند، باقی نمانده است. این اتحاد بر پایهٔ طرح مطالبات مشخص ملی که به مواردی از آن اشاره شده است، قابل تحقیق است.

Monday, February 10, 2014

دستگيری ۱۶۰ نفر در يک کنسرت زير زمينی

سپاه پاسداران در اصفهان با هجوم به محل برگزاری يک کنسرت موسيقی زيرزمينی 160 نفر را دستگير کردند.
به گزارش سايت حکومتی مشرق، روز جمعه پاسداران يگ گروه برگزار کننده موسيقی زيرزمينی در اصفهان را در حين برگزاری کنسرت دستگير و به مراجعه قضايی معرفی کردند.

بنابراین گزارش، در اين کنسرت، تعداد 160نفر شرکت کننده اعم از دختر و پسر دستگير شده اند؛ شرکت کنندگان به صورت زير زمينی و مخفيانه از زمان و مکان کنسرت مطلع شده بودند.

جلسهٔ جبهه متحد کرد با هجوم نیروهای امنیتی روبرو شد


 ماموران اداره اطلاعات ضمن برهم زدن جلسه جبهه متحد کرد، اعضاء را تهدید به بازداشت نمودند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، جلسه‌ی دیروز یک شنبه ٢٠ بهمن ماه ١٣٩٢ جبهه متحد کرد در سنندج توسط نیروهای اداره اطلاعات و نیروی انتظامی مورد حمله قرار گرفت و از ادمه جلسه جلوگیری شد.
این جلسه که از ٢٠ نفر از فعالین و اعضای این جبهه و در دفتر شرکت «شەتاوەکان کوردستان» واقع در خیابان اردلان شهر سنندج برگزار شده بود از طرف نیروهای لباس شخصی اداره اطلاعات و نیروهای انتظامی مورد حمله قرار گرفتند و با زور وارد جلسە شده و مانع از ادمه کار جلسه می‌شوند.
این جلسه که در ساعت ۵ تا ٧ غروب برگزار می‌شد از چند ساعت قبل از برگزاری محل برگزاری جلسه توسط نیروهای امنیتی محاصره شده بود که سرانجام در میانه جلسه با زور وارد جلسه می‌شوند و اعلام می‌کنند باید هرچه زود‌تر این مکان را ترک کنند، کە با مقاومت اعضای جلسه روبرو می‌شوند، اما با فشار و تهدید نیروهای انتظامی و پلیس شرکت کنندگان را مجبور بە ترک جلسه می‌کنند.
شایان ذکر است جبهه متحد کرد بعد از گرفتن مجوز فعالیت قانونی از طرف وزارت کشور سعی در گسترش فعالیتهای خود دارد، که در شهرهای کردستان ایران زیر فشار نیروهای اطلاعات مانع از برگزاری جلسات آن‌ها می‌شوند.
این در حالی است که اعضای رهبری جبهه متحد کرد ضمن محکوم کردن این اقدام اداره اطلاعات اعلام کردەاند کە با این اقدامات از فعالیتهای خود دست نمی‌کشند، و به فعالیتهای خود ادامە خواهند داد و شکایت خود را از ادارە اطلاعات استان کردستان و دیگر نهاد‌ها را بە دولت آقای روحانی تسلیم خواهند کرد.
لازم بە یاد آوری است کە، جبهه متحد کرد تشکیلاتی سیاسی است که در سال ۱۳۸۴ به منظور فعالیت در راستای احقاق حقوق ملت کرد، استقرار هرچه بیشتر دمکراسی، عدالت اجتماعی و برقراری توسعه متوازن در کشور، از طریق افزایش انگیزش مشارکت شهروندان در تعیین سرنوشت خویش و تقویت شیوه‌های مسالمت آمیز و دموکراتیک پیگیری حقوق و خواسته‌هایشان پایه گذاری شد. بنیانگذاران این سازمان را جمعی گسترده از فعالان سیاسی و نخبگان فکری کردستان تشکیل می‌دهند که در این میان نقش سیاستمدار محبوب و تاثیرگذار کرد، مرحوم مهندس بهاالدین ادب بسیار برجسته است.

Sunday, February 9, 2014

توبیخ فیس بوکی محمد عابدینی، استاد پیشین دانشگاه

محمد عابدینی
هيات بدوى رسيدگى به تخلفات ادارى کارمندان آموزش و پرورش خراسان رضوى، محمد عابدينى، معلم شاغل در آموزش و پرورش بردسکن را به اتهام رفتار خلاف شئون شغلي( لينک صفحات غيرمجاز به صفحه فيسبوک شخصى)، توبيخ کرد.
بنا بر اطلاع “کمپين صلح فعالان در تبعيد”، هيات بدوى رسيدگى به تخلفات ادارى، محمد عابدينى با ٢۴ سال سابقه درخشان در آموزش، با مدرک تحصيلى در مقطع فوق ليسانس، را به استناد به بند ب ماده ٨ رسيدگى به تخلفات ادارى، به توبيخ کتبى با درج در پرونده محکوم کرده است.
اين هيات مدت سه ماه وقت براى ايشان در نظر گرفته تا در صورت به ديوان عدالت ادارى شکايت کند.
تارنماى “حقوق معلم” ضمن انتشار اين گزارش، افزوده است که وى پيشتر در دوران رياست جمهورى محمود احمدى نژاد و پس از انتخابات ٨٨، از تدريس در دانشگاه منع شده بود.
در همان دوران همسر آقاى عابدينى نيز که با مدرک کارشناسى ارشد حقوق مسئول شعبه صلح و سازش دادگاه بود، با دستور حراست، از کار اخراج و دختر وى که داراى بالاترين رتبه المپياد علوم آزمايشگاهى استان بود، از حضور در مسابقات کشورى منع شده بود.
محمد عابدينى در گفتگو با تارنماى “حقوق معلم”، در واکنش به حکم توبيخ اخير گفته است که در انتخابات اخير مسئول ستاد دانشگاهيان دکتر حسن روحانى در شهرستان بردسکن بوده و از اينکه جريانات وابسته به رييس جمهور پيشين، براى خانواده اش مشکل ايجاد کرده اند بسيار ناراحت است.
او گفت در مورد حکم هيات تخلفات براى جلوگيرى از بروز ابهام و ايراد دربازنشستگى قصد دارد به ديوان شکايت نمايد.
در همين رابطه و بنا بر گزارش “سودويند“، محمد توکلى، عضو هيات مديره کانون صنفى معلمان استان کرمانشاه، به اتهام تحريک همکاران و دانش آموزان براى عدم همکارى با مديريت آموزش و پرورش کرمانشاه و تحريک به تعطيلى و انتشار پيامک دعوت به تجمع، در شعبه ١ تجديد نظر هيات تخلفات وزارت آموزش پرورش به يک سال تبعيد به استان لرستان محکوم شد.
فعالان در تبعيد

کشف گور دسته جمعی در زاهدان، تداوم کشتار مخفیانه زندانیان

9af1826b772c4d0c3b40cc25c52f7637_XL
سه‌شنبه ١۵ بهمن ماموران وزارت اطلاعات ۷ جسد مجهول الهويه را بصورت مخفيانه در گورستان زاهدان دفن کردند.
اين افراد در گورهاى بدون نام و در محلى به دور از ديد عمومى دفن شده‌اند و منابع محلى احتمال به اعدام دسته جمعى و مخفيانه برخى زندانيان در زاهدان را مى دهند
کمپين فعالين بلوچ با ارسال اين گزارش به نقل از منابع محلى افزوده است که مسئولين استان، طى ماههاى اخير اعدام زندانيان را از طريق رسانه هاى رسمى اعلام نميکنند و اکثر اعدامها بصورت مخفيانه اتفاق مي‌افتد
پيشتر صبح روز چهارشنبه ١۶ بهمن ١٣۹٢ نيز ١۵ زندانى بلوچ زندان چابهار، به طور مخفيانه اعدام شدند.
زندان اهواز نيز طى دو سال اخير شاهد اعدام مخفيانه زندانيان سياسى بوده است که در يک مورد آن گور دسته جمعى ۴ زندانى اعدامى در يکى از شهرستانهاى مجاور، کشف شده است.
از ديگر شهرستانها خبرى دقيق در دست نيست و مقامات رسمى جمهورى اسلامى ايران نسبت به موارد افشا شده، سکوت کرده اند
جمهورى اسلامى ايران از سال ١۹۵۶، كنوانسيون‌ جلوگيرى از كشتار جمعى و مجازات‌ آن‌ مصوب‌ ۹ دسامبر ١۹۴٨، ملحق شده است که به موجب آن متعهد شده است که به همراهى ديگر کشورهاى عضو،” تصديق‌ و تأييد کند كه‌ کشتار جمعى، جنايتى است‌ كه‌ نسبت‌ به‌ حقوق‌ بين‌الملل‌ ارتكاب‌ مي‌شودو اعم‌ از اينكه‌ در موقع‌ صلح‌ صورت‌ گيرد يا جنگ‌، به‌ موجب‌ حقوق‌ بين‌المللى جنايت‌ محسوب‌ مي‌شود. کشورهاى عضو از جمله ايران، به موجب اين کنوانسيون متعهد هستند که از کشتار جمعيى جلوگيرى كرده‌ و عوامل آن را مورد مجازات‌ قرار دهند.
کشتار دسته جمعى زندانيان، عدم تحويل اجساد و عدم معرفى محل دفن اجساد، که در سالهاى اخير تبديل به يک رويه معمول در جمهورى اسلامى ايران شده، نقض صريح ميثاق بين المللى حقوق سياسى و مدنى، كنوانسيون بين‌المللى حمايت از تمامي‌اشخاص در برابر ناپديد شدن اجبارى، و بر خلاف جهت اعلاميه کنفرانس جهانى حقوق بشر وين، مى باشد.
مقامات ايرانى همواره در مقابل انتقادات و فشارهاى بين المللى، اعدام مخفيانه در جمهورى اسلامى را تکذيب کرده و مجازات اعدام را قانونى خواندند
آذر سال ۹١، جواد لاريجانى، دبير ستاد حقوق بشر قوه قضائيه با تأکيد بر قانونى بودن مجازات اعدام در ايران گفت، جمهورى اسلامى «حتى يک نفر» را هم پنهانى اعدام نکرده است
جواد لاريجانى در ادامه با تأکيد بر اين‌که «حدود ۸۰ درصد» از اعدام‌هاى صورت گرفته در ايران مربوط به پرونده‌هاى مواد مخدر است، افزود: “ما اعدام داريم و به خصوص در مواد مخدر اشد مجازات را داريم، ولى هيچ‌کس در جمهورى اسلامى ايران بدون نظر قاضى دستگير، بازجويى و محکوم نمي‌شود و بدون محکوميت قطعى هم مجازات نمي‌شود
صادق لاريجانى، رئيس قوه قضائيه جمهورى اسلامى ايران نيز با انتقاد از “مخالفت” با اعدام گفت که مخالفت با اعدام، در واقع مخالفت با حکم اسلام است زيرا قصاص نص قرآن کريم است
٢١ آذر ١٣۹٢ صادق لاريجانى که در سالگرد تشکيل شوراى عالى انقلاب فرهنگى سخن ميگفت، اضافه کرد: “در برابر نصوص اسلامى مانند حکم قصاص نميتوان گفت که کدام قرائت چه ميگويد؟ زيرا ما يک اسلام بيشتر نداريم که مرجع معتبر و صحت تفسير آن هم، فهم ‘روشمند و مضبوط’ مراجع تقليد و علماى دين است.

فعالان در تبعید