Hesam Attarzadeh

Sunday, May 11, 2014

سراج الدین میردامادی بازداشت شد


 سراج الدین میردامادی که روز گذشته (شنبه) به شعبه دوم بازپرسی دادسرای اوین احضار شده بود، بازداشت شد.
گیتی پورفاضل روز یکشنبه در گفت و گو با خبرنگار حقوقی و قضایی گروه اجتماعی ایرنا با بیان این مطلب اظهار داشت: امروز به همراه خواهر خانم آقای میردامادی به دادسرای اوین مراجعه و با بازپرس پرونده به صورت تلفنی گفت و گو کردم که بازپرس اعلام کرد برای موکلم قرار بازداشت موقت صادر کرده است.
وکیل مدافع سراج الدین میردامادی با بیان اینکه هنوز برای موکلش قرار وثیقه صادر نشده است، گفت: آقای میردامادی روز گذشته به شعبه دوم بازپرسی دادسرای اوین احضار شده بود که بازپرس با تفهیم اتهام جدید برای وی قرار بازداشت موقت صادر کرده است.
پورفاضل ادامه داد: پیشتر اتهام موکلم تبلیغ علیه نظام بود که به این اتهام، تبانی نیز اضافه شده است.
وکیل مدافع سراج الدین میردامادی افزود: در گفت و گویی که با بازپرس داشتم، وی اعلام کرد تا آخر هفته جاری پرونده را تکمیل و مجددا به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب ارسال می کند.
جلسه محاکمه سراج الدین میردامادی ۱۸ دی ماه سال گذشته در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی برگزار شد که قاضی به پرونده نقص گرفت و آن را به دادسرای اوین ارجاع داد.
میردامادی پیشتر با صدور قرار کفالت آزاد و چندین مرتبه برای پاسخگویی به سئوالات بازپرس پرونده به دادسرای اوین مراجعه کرده بود.
منبع: هرانا

ممانعت ماموران امنیتی از انتقال میرحسین موسوی به بیمارستان


 نزدیک به دو هفته از انتقال میرحسین موسوی از بیمارستان به حصر خانگی می گذرد و نه تنها خبری از عملیاتی شدن وعده های مسئولان امنیتی برای ادامه درمان وی نیست که گزارش ها حاکی از آن است که فرایند درمان نخست وزیر دوران دفاع مقدس کاملا متوقف شده است.
در شرایطی که عدم درمان کامل میرحسین موسوی با توجه به شرایط جسمی وی بسیار خطرناک و نگران کننده است، یکی از پزشکان معالج میرحسین در گفتگو با کلمه از ادامه این وضعیت ابراز نگرانی کرده و می‌گوید شیوه ی درمان مشکل میرحسین موسوی کاملاً روشن است و همانطور که به آقایان هم گفته شده، اگر بخواهند براحتی می شود ایشان را درمان کرد اما اگر اراده بر این باشد که درمان نشوند من دیگر نمی دانم.
نگرانی پزشک میرحسین موسوی از آن است که این بار هم مانند دفعه ی قبل به ادامه ی درمان بی توجهی شود و اراده بر عدم پیگیری درمان باشد. چند ماه پیش از این نیز پزشکان هشدار داده بودند که پس از استنت گذاری روند درمانی باید طی شود که با بی توجهی ماموران، وضعیت میرحسین رو به وخامت گذاشته شد.
پزشک میرحسین می گوید که ارتباط با ماموران کاملا یک طرفه است و هیچ دسترسی و راه تماسی با ماموران ندارند تا از وضعیت اون مطلع شوند.
منبع: هرانا

قطعنامه اتحادیه دانشجویان اروپا در حمایت از بهاره هدایت و دانشجویان ایران

Baharehhedayat
دانشجویان اتحادیه اروپا هفته گذشته در نشست عمومی این اتحادیه قطعنامه ای به اتفاق آراء تصویب کرد که بر وضعیت جسمی نامناسب بهاره هدایت در زندان و شرایط دانشجویان زندانی پرداخته است.
به گزارش دانشجونیوز، متن قطعنامه بر بازداشت بهاره هدایت در سال ۱۳۸۸ و ادامه نگهداری در زندان با وجود شرایط نامناسب جسمی دلالت دارد.
همچنین در این قطعنامه به گزارش احمد شهید اشاره نموده که در آن از ۲۴ دانشجوی زندانی نام برده شده و در بخشی دیگر به محرومیت و اخراج ۱۰۰۰ دانشجوی دیگر از تحصیل پرداخته است.

متن کامل این قطعنامه را در ادامه بخوانید:

بهاره هدایت یکی از سرشناس‌ترین فعالان حوزه دانشجویی و زنان است. او همچنین یکی از چندین دانشجوی زندانی است که به دلیل بیان عقیده اش راجع به حاکمیت در بند افتاده است.
بهاره در آذر ماه ۱۳۸۸ در تهران بازداشت و در زندان اوین به خاطر اتهاماتی مربوط به فعالیت دانشجویی زندانی شد. که یکی از آن اتهامات فرستادن پیام به اتحادیه دانشجویان اروپا و دیگر سازمان های دانشجویی در هفتادمین سالگرد روز دانشجو در ایران به تاریخ ۲۶ آبان ۱۳۸۸ بود.
در سال ۲۰۱۱ اتحادیه دانشجویان اروپا بهاره را نامزد جایزه صلح دانشجویی کرد تا دشواری های دانشجویان ایرانی را بیان کرده و پل ارتباطی را مابین سازمان‌های دانشجویی ایرانی و اروپایی ایجاد نماید. اتحادیه دانشجویان اروپایی در نظر دارد با افزایش طرح دوباره وضعیت بهاره هدایت حمایتش را از مبارزه او برای حقوق دانشجویان که حتی در وضعیت زندانی بودن هم ادامه می دهد و همچنین حمایتش را از کل جنبش دانشجویی در ایران نشان دهد.
شرایط فعلی، نقض اساسی حقوق بهاره است که به خاطر بیان عقیده اش زندانی است. در عین حال درمان‌های لازم با وجود وضعیت وخیم جسمی به خاطر مشکلات مزمن سیستم تولید مثل از او دریغ می شود. اتحادیه دانشجویان اروپا با تاکید دوباره بر حمایت از بهاره شدیدا دولت ایران را به خاطر سرکوب دانشجویان محکوم می کند. همچنین گزارشگر ویژه حقوق بشر بر وضعیت ایران، احمد شهید گزارش داده که ۲۴ دانشجو در حال حاضر دوران محکومیت خویش را در زندان به خاطر فعالیت دانشجویی می گذرانند و بیش از ۱۰۰۰ دانشجو از موسسات دانشگاهی از سال ۱۳۸۳ تا ۱۳۹۱ اخراج یا محروم از تحصیل شده اند. اتحادیه دانشجویان رفتار حاکمیت ایران را با دانشجویان و گروگانگیری بهاره را محکوم می کند و اعلام می دارد این سرکوب با اهداف سیاسی و برای ترویج ارعاب میان باقی دانشجویان فعال است.
اتحادیه، جنبش دانشجویی ایران را که برای حقوقش و دموکراسی در ایران تلاش می کند حمایت کرده و خواهان آزادی فوری بهاره و رسیدگی به وضعیت سلامت او است.
منبع: دانشجو نیوز

محکومیت اکبر امینی به پنج سال حبس تعزیری و محرومیت های اجتماعی در دادگاه قاضی صلواتی

arton21174
اکبر امینی، زندانی سیاسی بند 350 اوین، در سکوت مطلق خبری، در دادگاهی به ریاست قاضی صلواتی به پنج سال حبس تعزیری و پنج سال محرومیت از عضویت در احزاب، گروهها و فعالیتهای رسانه ای و فضای مجازی، محکوم شد.
 در حالیکه زندانی یادشده از تاریخ 17خرداد 92، در اوین بازداشت بوده، در شعبه 15دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی، به اتهام تبلیغ علیه نظام، اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور، حکم جدید دریافت کرد.
اکبر امینی در این  دادگاه که در 27فروردین ماه سال جاری برگزار شد، از بابت اتهام اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور به تحمل چهار سال حبس تعزیری، از بابت اتهام تبلیغ علیه نظام به تحمل یک سال حبس تعزیری  محکوم و همچنین به مدت 5 سال از عضویت در احزاب، گروها و فعالیتهای رسانه ای و فضای مجازی محروم گردید.
اکبر امینی پیشتر نیز از سوی شعبه 15دادگاه انقلاب به دلیل شرکت در جلسات سرای اهل قلم به 5سال حبس تعزیری محکوم شده بود، (این حکم عینا در دادگاه تجدید نظر تایید شد). او در شامگاه 17خرداد 92،  پیش از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، طی یورش ماموران امنیتی و اطلاعاتی به منزلش، بازداشت شد.
او ابتدا به مدت یک هفته بصورت پیشگیرانه و با دستور قاضی امین ناصری ریاست بازپرسی شعبه ششم اوین بازداشت اما در ادامه  به مدت 102روز به سلول انفرادی بند 240منتقل و تحت شدیدترین بازجویی ها قرارگرفت.
او اکنون در بند 350اوین در حال سپری کردن 5 سال حبس تعزیری، از دادگاه اول خود میباشد.
لازم به ذکر است ، از بازداشت شدگان اولیه جلسه سرای قلم، تنها اکبر امینی و محسن قشقاوی زاده به ترتیب به مدت 5سال و 6ماه حبس تعزیری محکوم شده اند و دیگر حاضران در جلسه از تمامی اتهامات وارده تبرئه و برای همگی منع تعقیب صادر شد.
اکبر امینی، اولین بار در اعتراض‌های خیابانی 25بهمن ماه سال 1389، در حالیکهبا بالا رفتن از یک جرثقیل در یکی از خیابان‌های تهران، به برافراشتن نماد سبز اقدام کرده بود، توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. وی آن زمان  در دادگاه برگزار شده، از تمامی اتهامات تبرئه شده بود .
کمپین صلح فعالان در تبعید

مصباح یزدی: نگوییم بهایی و یهودی و مسلمان فرقی ندارند

عضو مجلس خبرگان و رئیس "موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی در بخشی از سخنرانی خود گفت: «نباید به بهانه حقوق شهروندی بگوییم بهایی، یهودی و مسلمان هیچ فرقی باهم ندارند.
به گزارش « محبت نیوز»، خبرگزاری رسا، که توسط طلاب حوزه علمیه قم اداره می‌شود با انتشار متن سخنان مصباح یزدی نوشت که این اظهارات روز گذشته در همایش "راهکارهای اجرای امر به معروف و نهی از منکر" ایراد شده است.
محمدتقی مصباح یزدی در بخشی از سخنرانی خود گفت: «نباید به بهانه حقوق شهروندی بگوییم بهایی، یهودی و مسلمان هیچ فرقی باهم ندارند چون احکام ذمه در اسلام برای چنین مواردی بیان شده است.»
منظور از"اهل ذمه" غیرمسلمانان اهل کتاب (یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان) هستند که از میان سه گزینه ""پذیرش اسلام، جنگ یا التزام به شرایط ذمه" راه سوم را انتخاب کرده‌اند و به دولت اسلامی جزیه می‌پردازند.
رئیس موسسه "امام خمینی" نه تنها برای غیر مسلمانان حقوق شهروندی برابر قائل نیست، که اهل سنت را نیز معتقدان به "دین ناحق" می‌داند.
عضو مجلس خبرگان در روزهای پایانی سال گذشته با بیان این که مسلمانان به طور یکسان از نعمت دین بهره‌مند نیستند خواستار ترویج کتاب‌های شیعه در بین اهل تسنن شد تا "کسانی که تعصب کمتری دارند، زودتر به دین حق دست پیدا کنند."
عواقب جلب رأی اقلیت‌ها
مصباح یزدی می‌گوید وقتی به دلیل اختلاف‌های حزبی و جناحی عده‌ای برای کسب قدرت نیازمند جلب رأی اقلیت‌ها می‌شوند پس از پیروزی نسبت به برخی مسائل فرهنگی بی‌تفاوت خواهند شد.


او به مورد خاصی اشاره نکرد اما ظاهرا منظورش شعارهای انتخاباتی حسن روحانی درباره حمایت از حقوق اقلیت‌های قومی و دینی در ایران است.

کبری حیدری: ۱۸ ماه پس از دادگاه ۱۵ دقیقه ای قاضی صلواتی، حکم اعدام فرزندم در انفرادی به وی ابلاغ شد

کبری حیدری، مادر عبدالرحمن سنگانی زندانی اهل سنت محکوم به اعدام، با انتشار رنج نامه ای خواهان دخالت بان کی مون، احمد شهید، کا‌ترین اشتون و فعالان حقوق بشر ایرانی جهت ممانعت از اعدام فرزندش شد.
عبدالرحمن سنگانی فرزند حیدر، متولد ۱۳۵۷ساکن شهرستان تایباد، متاهل و دارای یک دختر ۴ ساله است. او اولین بار در اردیبهشت سال ۸۳، بازداشت شد اما پس از  پانزده ماه شکنجه در انفرادی بند ۲۰۹، با قید وثیقه آزاد شد. او در بازداشت دوم در انفرادی بند ۲۰۹،  حکم اعدامش را از بازجویش دریافت می کند.
رنج نامه مادر عبدالرحمن سنگانی زندانی عقیدتی اهل سنت محکوم به اعدام که توسط کمپین فعالین بلوچ، منتشر شده، به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم
من مادر عبدالرحمن می‌خواهم رنج نامه ۵ ساله‌ام را با شرح پرونده پسرم که به اعدام محکوم شده برای تمام دنیا بیان کنم.
عبدالرحمن را با سختی و خون جگر بزرگ کردم و ما خانواده‌ای مذهبی هستیم، فرزندم از سال ۱۳۷۵ در مسجد مکی زاهدان شروع به طلب علم شرعی کرد و بعد از یک سال تحصیل برای ادامه طلبگی خود به پاکستان شهر کراچی هجرت کرد و در جامعه فاروقیه مشغول طلب علم شرعی شد.

اعتراض به محدودیتهای جدید برای زندانیان بیمار بند 350، مانع از اعزام رضا شهابی به بیمارستان شد

رضا شهابی
مسئول جدید بند 350 زندان اوین، در واکنش به اعتراض رضا شهابى ذکريا نسبت به اعمال محدودیتهای جدید بر علیه زندانیان بیمار، از اعزام وی به بیمارستان جلوگیری کرد.
روز شنبه، 21 اردیبهشت 1392، رضا شهابی، فعال کارگرى و عضو هيئت مديره سنديکاى اتوبوسرانى تهران و حومه که دوران محکوميت شش سال حبس خود را در زندان اوین مى گذراند، بدون اعلام قبلی برای اعزام به بیمارستان احضار شد که با اعتراض شدید وی به نقض مقررات جاری در زندان مواجه بود.
طبق مقررات زندان، هر زندانی در صورت قرار اعزام به  بیمارستان، دادسرا، دادگاه یا خروج از زندان به هر دلیلی، باید یک روز قبل یا شب قبل از موضوع مطلع شود تا فرصت  نظافت، گردآوری مدارک و لوازم مورد نیاز در صورت اعزام به  بیمارستان، یا  آماده کردن لایحه دفاعیه در صورت اعزام به دادگاه را داشته باشد.
در همین خصوص اعتراض رضا شهابی به احضار ناگهانی برای اعزام به بیمارستان با واکنش مسئول جدید زندان اوین مواجه شد.
یک منبع آگاه به خبرنگار “کمپین صلح فعالان در تبعید”، گفت که این مسئول مددکاری زندان اوین که با حفظ سمت مسئول بند 350 شده،  در واکنش به اعتراض رضا شهابی گفته است: “حرف شما درست است، باید شب به شما اطلاع داده میشد ولی شرایط این بند با بند های دیگر متفاوت است.”
او با تاکید به دستور دادستان ادامه داد: ” از زمان درگیری در بند 350، دادستان دستور داده به زندانیان بند 350 از شب قبل اعلام نشود و صبح روز اعزام اعلام کنند تا آنها نتوانند با خانواده های خودشان هماهنگی کرده و به دیدن آنها در بیمارستان بروند.”
این در حالیست که مدتهاست تلفن های بند 350 قطع بوده و زندانیان از هرگونه برقراری ارتباط با خانواده ها، از طریق تلفن محروم هستند.
اما این مسئول جدید بند 350 در ادامه با  لحن توهین آمیزی به رضا شهابی گفت که منبعد روال اعزام به همین ترتیب بوده و چنانچه ناراحت هستی، می توانی در بند با درد خود کنار آیی و نهایتا از اعزام این زندانی به بیمارستان ممانعت کرد.
گفتنی است که رضا شهابی مدتهاست که از  درد کمر، گردن و سر درد و فشار خون، رنج می برد. او پیشتر در روز چهارشنبه 28 اسفند 1392، در حالیکه برای عمل جراحی کمر، در بیمارستان امام خمینی بستری بود، به صورت ناگهانی، شبانه و پیش از عمل جراحی به زندان بازگردانده شد و از آن زمان در انتظار اعزام مجدد به بیمارستان بوده است.
همچنین گزارشها از بند 350 حاکی از آنست که از زمان یورش به این بند و ضرب و شتم زندانیان که با اعتراضات گسترده مواجه شده بود، فشار بر زندانیان و تهدید خانواده ها رو به افزایش بوده است.
کمپین صلح فعالان در تبعید.

Friday, May 9, 2014

بی‌خبری از محل نگهداری نامق محمودی زندانی سیاسی کرد


 از ۷ ماه پیش تاکنون از محل نگهداری نامق محمودی زندانی سیاسی کرد اطلاعی در دست نیست.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، نامق محمودی زندانی سیاسی ۶۳ ساله کرد در تاریخ ۲۰ مهر ماه از سالن ۱۲ زندان رجایی شهر کرج به نقطه نامعلومی منتقل شد و تا کنون اطلاعی از محل نگهداری وی بدست نیامده است.
یکی از نزدیکان وی که نخواست نامش فاش شود به گزارشگر هرانا گفت: «ما هیچگونه اطلاعی از وضعیت نامق محمودی نداریم. وی دو هفته پیش یکبار با منزل تماس گرفت ولی نتوانست بگوید که در کجا نگهداری می‌شود.»
یک منبع دیگر از نزدیکان وی به گزارشگر هرانا گفت: «ما احتمال می‌دهیم که نامق محمودی در اداره اطلاعات سنندج باشد و احتمالا در سلول انفرادی نگهداری می‌شود که نمی‌تواند با بستگان خود بصورت آزادانه تماس تلفنی داشته باشد.»
نامق محمودی در تاریخ چهارشنبه ۲۳ مرداد ماه نیز به اداره اطلاعات سنندج منتقل شده بود و پس از بیش از یک ماه نگهداری در سلول انفرادی به زندان رجایی شهر کرج بازگشت.
نامق محمودی زندانی سیاسی ۶۳ ساله، ۱۷ فروردین ماه سال گذشته به همراه سه فرزند خود، توسط وزارت اطلاعات بازداشت و در بند اطلاعات سنندج و سپس ۲۰۹ اوین مورد بازجویی قرار گرفت و سپس به سالن ۱۲ زندان رجایی شهر کرج منتقل گردید.

توقیف سایت خبری دانا


 دادستان عمومی و انقلاب تهران از توقیف سایت خبری «دانا» خبر داد.
بنا به گزارش ایسنا، عباس جعفری دولت‌آبادی در حاشیه جلسه روسای کل دادگستری‌های سراسر کشور در جمع خبرنگاران گفت: «همزمان با توقیف روزنامه «قانون»، سایت خبری «دانا» نیز توقیف شده است.»
گفتنی است، روزنامه قانون به دلیل کار کردن مطلبی مبنی بر «آزادی رویانیان با قرار وثیقه» توقیف شده بود و روز پنج‌شنبه ۱۸ اردیبهشت ماه دادستان تهران گفت که سایت خبری دانا نیز در همین راستا توقیف شده است.
منبع : هرانا

یکی از زندانیان سیاسی اوین، یکی از آن‌ها که رفت و نیامد


 کمتر از یکسال از انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ گذشته بود. هنوز داغ سهراب، ندا، محسن و ده‌ها کشته دیگر اعتراضات آن سال تازه بود که خبری تلخ رسید: پنج زندانی سیاسی اعدام شدند؛ فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی، علی حیدریان و مهدی اسلامیان. در میان این پنج اسم، نام فرزاد به واسطه نامه‌هایش بیشتر می‌درخشید. دست نوشته‌های او از زندان، تمام زندگیش را از رنجی که از کودکی تا لحظه مرگ برده بود، پیش روی ما می‌گذارد؛ در این مطلب فرزاد را همراه با گزیده‌هایی از نامه‌هایش به شما معرفی می‌کنیم.
پویا جهاندار که مدتی هم بند فرزاد بود، در این رابطه می‌گوید: «به نظر من ساده‌ترین کاری که بتوان با آن فرزاد را شناخت، خواندن نامه‌هایش است، لطافتی که در نامه‌هایش وجود دارد در شخصیتش هم وجود داشت، انسان دردمند و دغدغه‌مندی بود، مقدار پولی که داشت را با زندانیان محتاج تقسیم می‌کرد. آن شخصیت با اتهام اقدام مسلحانه سازگاری نداشت، بسیار شکنجه‌اش کردند تا اعتراف کند، شکنجه‌هایی مانند نگهداریش در اتاقی که حتی نمی‌توانست در آن دراز بکشد و باید سرپا می‌ماند، حتی در ملاقات‌هایش همیشه بازجویی مسلط به زبان کردی حاضر بود اما فرزاد مقاوم بود، آنقدر که ماموران هم تحسینش می‌کردند. به او اتهام تجزیه طلبی زدند اما از کسی که قلبش را می‌خواست به کودکی هدیه دهد، کودکی در دامنه‌های سبلان یا  در کویر، عشق به ایران را می‌توان دریافت.»
فرزاد در سال ۱۳۵۴ در کامیاران استان کردستان متولد شد. دوران کودکیش با جنگ گره خورده بود: «کودکی من (و نسل ما)  تاثیرات عمیقی بر همه وجوه زندگیمان گذاشته است. من شعری از کودکی‌ام به یاد ندارم. اصلا شعری به ما یاد ندادند. باور کن نگذاشتند کودکی کنیم، کودکی من با بوی سرب و گلوله و رگبار تفنگ آغاز شد.»
می‌خواست کودکی کند، می‌خواست رویاهای کودکی در وجودش تازه بماند، پس معلم شد. می‌گفت: «هنوز در سی و چند سالگی دوست دارم بازی‌های کودکانه انجام دهم. شاید به همین دلیل باشد که این‌قدر از بازی با بچه‌ها لذت می‌برم و هنوز آرزو دارم باز فرصتی پیش آید تا پای ثابت حلقه عمو زنجیر باف و گرگم به هوای کودکان شوم.»
عضو انجمن صنفی فرهنگیان و انجمن زیست محیطی ئاسک (آهو) بود و با نام مستعار «سیامند» در ماهنامه فرهنگی آموزشی رویان قلم می‌زد. دغدغه حقوق زنان را داشت، از زندان به کمپین «یک میلیون امضا برای برابری» پیوست و نوشت: «اکنون به پاس تحمل هزاران سال رنج و نابرابری‌های زن بودن، به پاس هزاران خاطره و رویای ناتمام، با یک امضا به کمپین برابری برای زنان می‌پیوندم، یک امضا به پاس زن بودن و زن ماندنتان».
فرزاد پیگیر مسائل قومی بود؛ کرد‌ها را مردمانی "مظلوم" می‌دانست که به "زندگی مسالمت آمیز و نفی خشونت" اعتقاد دارند: «حکایت ما؛ نگاهی واقع بینانه به کرد و کردستان در ادبیات متداول سیاسی حاکمیت ایران، متأسفانه همواره تداعی گرکلماتی چون تجزیه طلب، ضد انقلاب و (منطقه‌ای) امنیتی است. تو گویی که این دو واژه مهمان ناخوانده‌ای هستند و با کلیت این سرزمین قرابتی ندارند. محرومیت از بسیاری از حقوق اولیه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و توسعه نیافتگی دیرینه این استان که حاصلی جز فقر، بیکاری و سرخوردگی برای مردم زحمت کش آن نداشته، زمینه ساز شکل گیری برخی نارضایتی‌ها در این استان شده است.»
در مرداد ۱۳۸۵ برای پیگیری مساله درمان بیماری برادرش به تهران آمده بود که به اتهام عضویت در پژاک و مشارکت در چند عملیات بمب گذاری و خرابکارنه دستگیر شد. از شرح شکنجه‌هایش اینگونه می‌نویسد: با صدای شلاقشان که آن را ذوالفقار می‌نامیدند به گوشه‌ای دیگر از دنیا می‌رفتم… با هر ضربه ذوالفقار سال‌ها به عقب بر می‌گشتم، به عهد قاجار به مناره‌ای از سر و گوش و چشم، به دهه هیتلر به عصر تاتار و مغول و بربر و.. باز می‌زدند تا به ابتدای تاریخی که خوانده و نخوانده بودم می‌رسیدم اما باز درد تمامی نداشت. بیهوش می‌شدم و ساعتی بعد در سلولم دوباره به دنیا می‌آمدم. فردا شب باز صدای درد و باز…. یکی می‌زد به خاطر افکارم، دیگری می‌زد به خاطر زبانم، سومی می‌پنداشت که امنیت ملی را به خطر انداخته‌ام، چهارمی می‌زد تا ببیند صدایم به کجای دنیا می‌رسد.»
در جلسه هفت دقیقه‌ای دادگاه فرزاد در شعبه ۳۰ دادگاه انقلاب تهران حتی وکیلش فرصت دفاع قانونی از او را پیدا نکرد. قبل از جلسه دادرسی از کلیه اتهامات مبرا شناخته شد اما با اتهام جدید عضویت در حزب پ.ک.ک به اعدام محکوم شد و این حکم در دیوان عالی کشور تایید گردید. از قاضی پرونده شنید که: «وزارت اطلاعات خواستار اعدام شماست، بروید و آن‌ها را راضی کنید». تقاضای عفو نکرد و نوشت:«آیا من شایسته حکم اعدام بوده‌ام؟ و آیا اینجانب جهت حفظ زندگی خود باید تقاضای عفو نمایم؟ عفو و عذر تقصیر از چه و به که؟ آیا آنانی که حتی قانون مکتوب خود را به کرات زیر پا گذاشته و به قانون نانوشته و خودسرانه خود حکم به شکنجه و اعدام می‌دهند، در این راه با دست و دلبازی تمام زندگی بخشش می‌کنند به درخواست عفو مستحق‌تر نیستند؟»
زندانی بند ۲۰۹ اوین بود و اینگونه زندانش را توصیف کرد :«غروب‌ها به دلم می‌گویم که من یکی از ده‌ها زندانی سیاسی اوین شده‌ام، یکی از هزاران از آن‌ها که آمدند و رفتند و آن‌ها که آمدند و نرفتند.»
به زندانبانش نامه‌ای نوشت و گفت: «به من نگاه کن تا بدانی فرق من و تو در چیست، من هر روز بر دیوار سلولم دستان دلدارم را و چشمان زیبایش را می‌کشم اما تو هر روز با باتوم دستت انگشتان نقش بسته بر دیوار را می‌شکنی و چشمان منتظرش را در می‌آوری، و دیوار را سیاه می‌کنی.»
 تلاش‌ها برای لغو حکم اعدام فرزاد ادامه داشت، سازمان‌های مختلف برای نجات او بیانیه صادر کردند، اما در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹ و در آستانه سالگرد انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ خبر اعدامش به همراه پنج نفر دیگر همه جا را پر کرد. بیانیه‌ها صادر شد، تجمعات محتلف شکل گرفت، فضای شهرهای کردنشین امنیتی شد. میرحسین موسوی در بیانیه‌ای به اعدام پنج زندانی، اعتراض کرد و روند دادرسی و محاکمات را ناعادلانه دانست و این اعدام‌های ناگهانی را در آستانه اولین سالگرد برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، پرسش‌برانگیز عنوان کرد. بسیاری روز اعدام فرزاد را روز معلم نامیدند.
خلیل بهرامیان وکیل کمانگر و سه اعدام‌شده دیگر، پس از اجرای حکم گفت:«قاضی پرونده حرف‌های کمانگر و من را نشنید و من معتقدم کمانگر صددرصد بی‌گناه بود و حتی عضو گروه پ.ک.ک هم نبود اصلاً نه عضو بود نه هوادار بود اصلاً شخصیتی نبود که اهل این برنامه‌ها باشد».
کار از کار اما گذشته بود. رویای دوباره دیدن شبی پرستاره برایش محقق نشد. فرزاد در نامه‌ای به محسنی اژه‌ای نوشته بود قلبش را به کودکی هدیه کنند: «امروز که قرار است زندگی را از من بگیرند با عشق به همنوعانم  تصمیم گرفته‌ام اعضای بدنم را به بیمارانی که مرگ من می‌تواند به آن‌ها زندگی ببخشد هدیه کنم و قلبم را با همه عشق و مهری که در آن است به کودکی هدیه نمایم. فرقی نمی‌کند که کجا باشد بر ساحل کارون یا دامنه سبلان یا در حاشیه کویر شرق و یا کودکی که طلوع خورشید را از زاگرس به نظاره می‌نشیند، فقط قلب یاغی و بی‌قرارم در سینه کودکی بتپد که یاغی‌تر از من آرزوهای کودکی‌اش را شب‌ها با ماه وستاره در میان بگذارد و آن‌ها را چون شاهدی بگیرد تا در بزرگسالی به رویاهای کودکی‌اش خیانت نکند.»
قلبش اما در سینه هیچ کودکی نتپید، حتی هرگز نشانی هم از مزارش داده نشد.
«من عاقبت از اینجا خواهم رفت.
پروانه‌ای که با شب می‌رفت،
این فال را برای دلم دید….»
نامه‌های فرزاد کمانگر را از اینجا می‌توانید بخوانید.
منبع : توانا


ده‌ سال حبس و هزار ضربه شلاق برای وبلاگ نویس عربستانی

رئیف بدوی، وبلاگ نویس عربستانی به اتهام به راه انداختن بحث اینترنتی در باره سیاست و اسلام در عربستان سعودی به هزار ضربه شلاق و ده سال حبس محکوم شده است. سازمان های حقوق بشری رای دادگاه را نقض حقوق بشر خواندند.
Raif Badawi SCHLECHTE QUALITÄT
در ماه ژوئیه سال گذشته میلادی رئیف بدوی، وبلاگ نویس عربستانی در دادگاه اول به هفت سال زندان و ۶۰۰ ضربه شلاق محکوم شده بود. اتهام او اهانت به اسلام بود.

اکنون دادگاه تجدیدنظر در شهر ساحلی جده درجه محکومیت را بالا برده است. قاضی دادگاه روز پنج‌شنبه (۱۸ اردیبهشت / ۸ مه) این وبلاگ نویس را به ۱۰ سال زندان و هزار ضربه شلاق محکوم کرد. رئیف بدوی همچنین مجبور است برای این اهانت جریمه‌ای معادل ۲۰۰ هزار یورو به دادگاه بپردازد.

اتهام رئیف بدوی

رئیف بدوی، وبلاگ نویس عربستانی متهم شده بود که در اینترنت بحثی را برانگیخته است در باره رابطه سیاست و دین در عربستان سعودی. او در سال ۲۰۰۸ "شبکه لیبرال‌های آزاد عربستان سعودی" را تاسیس کرد و همین امر سبب شد که زیرنظر نهاهای محافظه‌کار در عربستان سعودی قرار گیرد.

بدوی چندین بار توسط پلیس عقیدتی عربستان دستگیر شد. در سال ۲۰۰۹ حق سفر از او گرفته شد و حساب‌های بانکی‌اش نیز مسدود شدند. دلیل این احکام مقاله‌ای از او بود که در آن شورای نگهبان عربستان متهم به نقض حقوق بشر شده بود.

قوه قضائیه عربستان در سال ۲۰۱۱ او را متهم کرد که به فقهای این کشور توهین کرده و ارزش‌های اسلامی را نمی‌پذیرد. عبدالرحمان البارک، یکی از مراجع دینی این کشور نیز در ماه مارس ۲۰۱۲ او را به ارتداد محکوم کرد.

عبدالرحمان البارک گفت که بدوی مسلمانان، مسیحیان، یهودیان و بی‌دینان را برابر دانسته است. وی ادامه داد که این نظر بدوی نباید بدون پاسخ بماند و او باید "همان گونه که حقش است، محکوم و به سزای اعمالش برسد."

این وبلاگ‌نویس اما از این اتهام‌ها هراسی به دل راه نداد و هفتم ماه مه ۲۰۱۲ را "روز لیبرال‌های عربستان سعودی" نامید. خواست او مخالفت عمومی در این روز با سیاسی شدن اسلام بود.

این اقدام رئیف بدوی سبب خشم نهادهای عربستانی شد. او در هفدهم ژوئن سال ۲۰۱۲ دستگیر شد و ماموران وب‌سایتی را که به راه انداخته بود بستند. همسر و سه فرزند او به بیروت گریختند. در روزهای پایانی ماه دسامبر سال ۲۰۱۲ محاکمه او آغاز شد.

نهادهای عربستان رئیف بدوی را به ارتداد متهم کردند. در صورت تایید این اتهام او به مرگ محکوم می‌شد. او اما در جلسات دادگاه با بیان سه باره شهادت اعلام کرد که به دین اسلام اعتقاد داشته و دارد.

انتقاد سازمان‌های حقوق بشری

دادگاه تجدیدنظر روز پنج‌شنبه (۱۸ اردیبهشت / ۸ مه) به هنگام اعلام حکم دادگاه اعلام کرد در این امر شکی نیست که بدوی یک وب سایت اینترنتی غیرقانونی به راه انداخته و به پخش تفکرات لیبرالی مشغول بوده است.

سازمان‌های حقوق بشری به شدت به این حکم دادگاه تجدیدنظر عربستان انتقاد کردند. فیلیپ لوتر، رئیس بخش خاورمیانه سازمان عفو بین‌الملل در این باره گفت: «او یک زندانی سیاسی است که هیچ خطایی مرتکب نشده و از راه صلح‌آمیز و از حق آزادی بیان استفاده کرده است.»

رئیس بخش خاورمیانه سازمان عفو بین‌الملل به همین دلیل خواستار آزادی هرچه زودتر رئیف بدوی از زندان شد.

Thursday, May 8, 2014





فرخ‌رو پارسا؛ 35 سال پیش در این روز و به حکم صادق خلخالی هم اعدام و هم تیرباران شد.
او نخستین نماینده زن در مجلس شورای ملی، نخستین مدیرکل زن و نخستین وزیر زن در ایران بود.
فرخ‌رو پارسا به عنوان یکی از فعالان حقوق زنان و کودکان در ایران و وزیر آموزش و پرورش، منشاء خدمات بی‌سابقه‌ای در راه تساوی حقوق زن و مرد و آموزش و پرورش مدرن در ایران شد.
اما خدمات او پس از انقلاب اسلامی، توسط صادق خلخالی و دیگر انقلابیون به خیانت تعبیر و خودش مفسد فی‌الارض شناخته شد.
خانم پارسا را برای تحقیرش با پری بلنده و یک قاچاقچی خرده‌پای مواد مخدر به نام علی شجاعی اعدام کردند.
شرح اعدام فرخ‌رو پارسا، آخرین صحنه تکان دهنده سرنوشت او بود:
«پری بلنده اندامی کشیده و بلند و موزون داشت و یک سر و گردن از مأمورین اجرای اعدام و میرغضب‌های خود بلندتر می‌نمود. پری چادر نمازی بر سر داشت. گونی کهنه‌ای را آوردند و بر سر و روی او انداختند. گونی کوتاه بود و قسمتی از ساق و مچ پای موزون پری از زیر چادر و گونی بیرون افتاده بود. گونی دیگری را آوردند و به بلندای پاهای او کشیدند و با طناب دور آن را بستند و به سرعت طناب پیچ‌اش کردند و طنابی بر گردن او انداختند و سر طناب را به درخت بستند و چون گوسفندی که بر درخت آویزان می‌کنند تا آن را سلاخی و قربانی کنند، طناب دار را بالا کشیدند.
گونی کهنه و کثیف و چرک‌آلود دیگری را آوردند و این بار فرخ‌رو پارسا را به زور در گونی کردند و برای آن که دست و پایی نزند، طنابی را بر پاهای او بستند و طناب دیگری را از روی گونی به دور گردن او پیچیدند و او را به درخت اعدام آویزان کردند. طناب دار را که بالا کشیدند، طناب پاره شد و فرخ‌رو پارسا، در فاصله یک متری به زمین افتاد. حالا دیگر به کلی از حال رفته و بی‌هوش شده بود. طناب را از سر و رو و بدن او باز کردند و او را به داخل حیاط بردند و در کنار حوض کثیف و آب خزه گرفته‌ای مشتی آب بر سر و روی او زدند و مجددا او را به هوش آوردند.
خانم پارسا که به هوش آمد نفسی به راحتی کشید. تصور می‌کرد با پاره شدن طناب بی‌گناهی او نیز به اثبات رسیده و مورد لطف خداوندی قرار گرفته است. کمی آرام گرفته بود و دیگر گریه و زاری و ناله هم نمی‌کرد. پس از گذشت نزدیک به یک ربع ساعت مجددا او را به محل قتلگاه بردند. کارش به جنگ تن به تن کشیده بود. این بار سیم قطور و مقاوم بکسل آوردند و به بالای درخت بستند و سپس سیم دار را بر گردن‌اش انداختند و چند جعبه خالی پپسی را زیر پای او گذاردند و دقایقی بعد یکی از دژخیمان مرگ لگد محکمی به جعبه‌ها زد و جعبه‌ها را از زیر پای خانم پارسا به گوشه‌ای پرتاب کرد.
ساعت یک و نیم صبح روز ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۹ بود. سه تیر خلاص بر پیکر بی‌جان وی شلیک شد.»
روزنامه کیهان در شماره همان روز خود نوشت: «ساعت یک و نیم بامداد امروز فرخ‌رو پارسا تیرباران شد. مرده‌شوی‌ها از شستن جسد وی خودداری کردند زیرا وی به نام مفسد فی‌الارض اعدام شده بود. زنان خانواده بودند که پیکر وی را شستند و دیدند که سه تیر به زیر سینه‌اش اصابت کرده و از پشت بدنش خارج شده است.»
فرخ‌رو پارسا در وصیت‌نامه خود گفته بود: «من خودم پزشک هستم و می‌دانم مرگ لحظه‌ای بیش نیست. با روی باز به استقبال مرگ می‌روم و حاضر نیستم برای چند صباحی زنده ماندن و زندگی چادر به سر کنم و 50 سال تلاش در راه آزادی و تساوی حقوق زن و مرد را با چند کلمه پشیمانم، نقش بر آب سازم. من هرگز حاضر نیستم نه چادر به سر کنم و نه یک قدم به عقب برگردم.»

ار فیسبوک آرش بهمن

شناسایی بیش از ۱۵۰ زندانی محکوم به اعدام


  نهاد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در گزارش سالانه خود با ارائه لیستی از زندانیان محکوم به اعدام برای نخستین بار اسامی بیش از ۱۵۰ زندانی محکوم به اعدام را منتشر کرد.
مشروح این گزارش در طی روزهای آتی در ارگان خبری این تشکل منتشر خواهد شد، پس ار روی کار آمد دولت جدید در ایران و تا پایان سال ۱۳۹۲، نزدیک به ۴۷۰ نفر در ایران اعدام شدند که در نوع خود کم نظیر بوده است.
در بخش اعدام گزارش سالانه مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران آمده است از اتهام ۲۹% اعدام شدگان و از هویت جنسی نیمی از آنها اطلاعی در دست نیست و هم چنین قوه قضائیه نیمی از اعدام ها را نیز مخفیانه اجرا کرده که این نشان میدهد دستگاه قضایی در روند اعدام ها تا چه میزان غیر شفاف عمل نموده است. طبق این گزارش سرانه اعدام در ایران ۲۴ درصد افزایش داشته است و از ۱۱۵ هزار نفر، یک نفر در ایران اعدام شده است.
اسامی ۱۵۷ تن از زندانیان محکوم به اعدام به قرار زیر است:

اعتراض صنفی کارگران در سیمان دشتستان


 کارگران کارخانه سیمان دشتستان از دو روز پیش (۱۵ اردیبهشت) به منظور پیگیری مطالبات صنفی خود از خوردن غذا در کارخانه خودداری کرده‌اند.
به گزارش خبرگزاری کار ایران (ایلنا)،یکی از کارگران کارخانه «سیمان دشتستان» از اعتراض صنفی حدود ۴۰۰ نفر از کارگران این کارحانه در واکنش به محقق نشدن بخشی از مطالبات صنفی خبر داد.
«محمد اسماعیل محمد صالحی» با اعلام این خبر  مدعی شد: کارگران کارخانه سیمان دشتستان از دو روز پیش (۱۵ اردیبهشت) به منظور پیگیری مطالبات صنفی خود از خوردن غذا در کارخانه خودداری کرده‌اند.
این کارگر مشکلات سیمان دشتستان را ناشی از مشکلات مدیریتی عنوان کرد و درباره مطالبات همکارانش گفت: مهم‌ترین خواسته کارگران این کارخانه موضوع تغییر عنوان شغلی در قرار دادهای کار است که باعث محرومیت کارگران از مزایای قانونی شده است.
او با ذکر مثالی گفت: درج عنوان شغلی در قرار داد کار کارگران متخصصی که در بخشهای مکانیک، برق واپراتور فعالیت می‌کنند به عنوان شغلی «بسته بند» تغییر یافته است که این موضوع در حقوق وسایر مزایاهای قانونی تاثیر بسزایی دارد.
محمد صالحی، کاهش اضافه کاری، حق شیفت وتغییر آن را از دیگر مطالبات کارگران سیمان دشتستان دانست و اظهار داشت: موضوع دیگیری که برای کارگران این کارخانه حائز اهمیت است محاسبه پاداش تولید بر اساس تولید «کلینکر (میزان تولید)» است که گفته می‌شود این پاداش‌ها باید بر اساس فروش کلینکر محاسبه شود.

کشته شدن یک کولبر در مرزهای غربی


– یک کولبر کرد بنام صلاح ویسی در روستای بزمیراباد با شلیک مستقیم گلوله نیروهای مرزبانی کشته شد.
، صلاح ویسی فرزند عزیز ویسی ساکن شهرستان جوانرود طی روز چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت در روستای «بزمیراباد» شهرستان «ثلاث باباجانی» مورد شلیک مستقیم گلوله قرار گرفت و کشته شد.
یک منبع مطلع به گزارشگر هرانا گفت: «وی به احتمال قوی هنگام کشته شدن درحال قاچاق گازوئیل برای امرار معاش خانواده‌اش بوده است.»
گفتنی است، سالانه تعداد زیادی از کولبران و کاسبکاران که بدلیل فقر در مناطق مرزی به این کار رو آورده‌اند هنگام عبور از مرز کشته می‌شوند.
 گزارشگران هرانا