Hesam Attarzadeh

Saturday, March 8, 2014

ممنوعیت برگزاری مراسم « نوروز » در شهر یزد

.
با تصویب شورای اسلامی شهر یزد از بیست و سوم اسفند تا پانزدهم فروردین برگزاری هرگونه جشن و کنسرت موسیقی به دلیل ایام فاطمیه در اماکن متعلق به شهرداری یزد ممنوع شد.
 به گزارش « محبت نیوز» خبرگزاری ایرنا به نقل از روابط عمومی شورای اسلامی شهر یزد خبر داد، این امر به مناسبت ایام فاطمیه و همزمانی این ایام با روزهای آغازین سال جدید در پنجاهمین نشست علنی شورا، صورت گرفت .

این اماکن شامل پارکها ، میادین ، سالن های آمفی تئاتر و سالن های ورزشی است .

کمپین یک میلیون امضا: تغییر برای برابری در ایران

کمپین یک میلیون امضا: تغییر برای برابری در ایران
بینش و انگیزه
مشارکت زنان ایرانی در جنبش‌های سیاسی اجتماعی تاریخ طولانی دارد که به قرن‌ها پیش بر می‌‌گردد. مبارزه زنان به همراه مردان علیه دیکتاتوری و مداخله خارجیان طی‌نهضت تنباکو (۱۲۶۸خورشیدی- ۱۳۰۷ قمری) نشان گر حضور زنان در صحنه اجتماعی سیاسی می‌‌باشد.  طی‌انقلاب مشروطه (۱۳۲۴ قمری) نیز جنبش زنان به طور سازمان دهی‌شده‌ای به مبارزات خویش ادامه داد که بالا رفتن آگاهی‌سیاسی و سواد میان زنان از طریق تأسیس مدارس، انجمن‌ها و نشریات زنان از جمله دستاورد‌های جنبش زنان در آن زمان بود.
پس از آن که رژیم پهلوی در سال ۱۳۰۴ خورشیدی به قدرت رسید، تلاش زیادی برای مدرنیزه کردن ایران نمود که از جمله مهم ترین این تلاش‌ها ایجاد نظام آموزشی نوین، افزایش سطح سواد و مشارکت زنان در عرصه عمومی ‌بود. در دوران پهلوی حقوق زنان در زمینه‌های مختلف از مشارکت سیاسی تا حقوق خانواده گسترش یافت. در سال ۱۳۴۱ حق رای به زنان اعطا گردید. در سال ۱۳۴۶ نیز با تصویب قانون حمایت خانواده، تحول بزرگی‌ در قانون خانواده به وقوع پیوست که در منطقه خاور میانه بی‌سابقه بود و طی‌اصلاحات سال ۱۳۵۴ نیز حقوق زنان در خانواده بار دیگر ارتقا یافت. در اموری چون طلاق، حضانت کودکان، تعدد زوجات که تا پیش از این مردان اختیار مطلق داشتند، دادگاه‌ها صلاحیت پیدا کرده و اختیار مردان محدود گردید. همچنین سن ازدواج دختران از ۹ سالگی به ۱۸  وسن ازدواج پسران از ۱۵سالگی  به ۲۰ سال افزایش یافت. [1] علاوه بر حضور در صحنه اجتماعی، زنان مشارکت سیاسی بالایی ‌نیز در حکومت داشتند به طوری که زنان توانستند ۲۴ صندلی ‌در پارلمان را از آن خود کنند و در پست‌های دیگر حکومتی به عنوان شهردار، سفیر، معاون وزیر و اعضای شورای شهر… ایفای نقش نمایند. [2]
اما پس از انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ تمامی این دستاوردها یک شبه از دست رفت و وضعیت حقوقی زنان دچار پس رفت شد. بسیاری از مواد قانون حمایت خانواده در عمل ملغی گردید، حجاب اجباری شد و تفکیک جنسیتی در بسیاری از مراکز عمومی‌اعمال گردید به طوری که طی‌۴ سال پس از انقلاب تفکیک جنسیتی در مدارس ابتدایی ‌و راهنمایی‌نیز اعمال گردید.  همچنین حجاب اجباری به صورت قانون درآمد به طوری که تبصره ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی، مجازات حبس و جزای نقدی را برای بی‌حجابی پیش بینی ‌کرد. به علاوه طبق قانون مجازات اسلامی، دیه زنان نصف مردان گردید. [3] در ارتباط با تصویب چنین قوانینی‌شیرین عبادی اعتقاد دارد این  قوانین ما را به ۱۴۰۰ سال پیش برگرداند، زمانی‌که سنگسار زنان برای زنا و قطع عضو برای سرقت مجازات های مناسبی به حساب می‌‌آمدند. [4]
طی‌سال‌های اول پس از انقلاب، زنان آزادی خواه تظاهرات‌هایی‌را علیه حجاب اجباری، تفکیک جنسیتی برگزار نمودند و همیشه قوانین تبعیض آمیز را مورد نقد قرار می‌‌دادند. اما در این دوران به دلیل سرکوب شدید حکومتی جنبش زنان فاقد نظم سازمان دهی‌شده بود [5]. بسیاری از زنان علی‌رغم میل باطنی خود مجبور به سکوت گشته و گروه‌های چپ نیز زنان را به عقب نشینی از خواسته‌های خود برای رسیدن به اهداف بزرگ تر فرا می‌‌خواندند.در نتیجه بسیاری از زنان تحصیل کرده به انزوا کشیده شده بودند تا این که در سال ۱۳۸۵ با آغاز کمپین یک میلیون امضا، حرکت زنان برای اولین بار به صورت منسجم درآمد. ۳ سال قبل از شروع کمپین، تلاش زنان در سطح بین المللی مطرح شد. پس از آن که در سال ۱۳۸۲ جایزه صلح نوبل به شیرین عبادی تعلق گرفت، فمینیست‌های ایرانی یک سری جلساتی را در خصوص حقوق زنان برگزار کردند که در نهایت منجر به برگزاری تظاهراتی مقابل دانشگاه تهران در تاریخ ۲۲ خرداد ۱۳۸۴ گردید. این تظاهرات توانست بیش از ۶۰۰ فعال از زن و مرد را دور یکدیگر جمع‌ کند. یک سال بعد در چنین تاریخی تظاهرات دیگری در میدان هفت تیر تهران برگزار گردید که توانست حمایت بسیاری از فعالان حقوق بشر داخل و خارج از جمله عفو بین الملل را به خود جلب کند. تظاهر کنندگان “خواستاراصلاح قوانین به خصوص قوانین تبعیض آمیز خانواده بودند.” [6] در این حرکت، فعالان جنبش زنان دست به ابتکار زده و جزوه “تاثیر قوانین بر زندگی‌زنان” را در تهران پخش کردند. [7] علی‌رغم  مسالمت آمیز بودن تظاهرات، نیروهای امنیتی با باتوم و گاز اشک آور به شرکت کنندگان حمله کرده و ۷۰ نفر را دستگیر کردند. [8] در خصوص این تظاهرات، یکی‌از مؤسسان کمپین چنین می‌‌گوید: “ما اصلا تصورش را نمی‌‌کردیم که با چنین مقاومتی رو به رو شویم … خواسته‌های ما کاملا ابتدایی‌بود.” [9]
دو ماه بعد یعنی در تاریخ ۵ شهریور ۱۳۸۵ ، ۵۴نفر از فعالان جنبش زنان پشت درهای بسته مؤسسهٔ خیریه رعد، کمپین یک میلیون امضا را آغاز نمودند.[10]در واقع کمپین آغاز حرکتی ‌منسجم بود در اعتراض به قوانین تبعیض آمیز علیه زنان از طریق آموزش و بالا بردن آگاهی‌عمومی‌نسبت به وضعیت حقوقی زنان، جمع آوری امضا و فشار بر قانون گذران برای تغییر این قوانین.

مجید توکلی برنده جایزه حقوق بشری "رها"

majid_tavakoli.jpg
مجيد توکلى، فعال دانشجويى دانشگاه اميرکبير، که دوران محکوميت هشت سال و شش ماه حبس خود را در زندانى رجايى شهر مى گذراند، به عنوان يکى از شش برنده از دوره اول جوايز حقوق بشرى رها، معرفى شد.

شش برنده جايزه، توسط هيات داوران ويژه اى متشکل از شيرين عبادى، برنده جايزه نوبل و وکيل مدافع حقوق بشر به عنوان رييس هيئت ژورى، آرون رودز از بنيانگذاران و محقق اصلى پروژه حقوق آزادى و مدير اجرايى سابق فدراسيون بين المللى هلسينکى براى حقوق بشر و کارولينا يانوزفسکى، وکيل حقوق بشر و عضو هيئت مديره سودويند، انتخاب شدند.

مجيد توکلى، فعال دانشجويى٬ در سال ١٣٨٣ در رشته مهندسى کشتى (موتور) وارد دانشگاه صنعتى اميرکبير شد.

وى که به دليل فعاليت مبارزاتى در دانشگاه و بازداشت‌هاى متعدد، به شرف جنبش دانشجويى معروف شده است، اولين بار در ارديبهشت سال ٨۶، در ماجراى جعل نشريات دانشجويى دانشگاه صنعتى اميرکبير، بيش از ١۵ ماه را در زندان گذراند.

او هم چنين در بهمن ماه سال ٨٧، در مراسم سالگرد درگذشت مهندس بازرگان، در مقابل حسينيه ارشاد مجددا بازداشت شد و ١١۵ روز را در سلول انفرادى گذراند.

اما سخنرانى مجيد توکلى در دانشگاه پلي‌تکنيک در تجمع روز دانشجوى سال ٨٨ در ايران که وى در آن على خامنه‌اى، رهبر جمهورى اسلامى ايران را "ديکتاتور" خوانده و از سياست‌هاى وى انتقاد کرده بود، منجر به صدور محکوميت سنگين هشت سال حبس تعزيرى، پنج سال محروميت از فعاليت سياسى و پنج سال ممنوعيت از خروج از کشور براى وى شد.

اين تجمع و سخنرانى در ادامه اعتراضات مردمى به انتخابات آن سال انجام ميشد و از حساسيت زيادى نزد مسئولان امنيتى برخوردار بود.


روز جهانی زن گرامی باد



 8 مارس، روز جهانی زنبر تمامی زنان و دختران تبریک باد.
با ارزوی شاهد نبودن هیچ خشونت و تبعیض بر علیه شما عزیزان
حسام عطارزاده

Friday, March 7, 2014

نامه سرگشاده محمد ملکی: خمینی فریبمان داد

محمد ملکی: شعار مرگ بر این و آن دادن بس است!
محمد ملکی، نخستین رئیس دانشگاه تهران پس از انقلاب، در نامه ای سرگشاده، سیاست های جمهوری اسلامی را جزء به جزء، و موبه مو، به نقدی صریح و بی پروا کشیده است.

محمد ملکی، ۸۰ ساله، و از مدافعان فعال آزادی های مدنی، در این نامه بیسابقه، پس از پرداختن به رویدادهایی که در ایران به انقلاب و قدرت یافتن آیت الله خمینی انجامید، می نویسد:  
 
«گذشته از شعار اصلی انقلاب که استقلال، «آزادی، جمهوری اسلامی» بود، متأسفانه بقیۀ شعارها بوی «مرگ» می داد. از جمله «مرگ بر شاه، مرگ بر شاه، مرگ برشاه»، «مرگ بر آمریکا»، «مرگ بر امپریالیسم» و انواع و اقسام طلب مرگها.»

«کلمه «مرگ» در ذهنمان جا گرفت و تا امروز که ۳۵ سال از تغییر نظام شاهی به نظام شیخی می گذرد، این کلمۀ منحوس هنوز گریبان ما را رها نکرده است. مگر آن روزها فریاد نمی کردیم «تا شاه کفن نشود، این وطن، وطن نشود؟» ولی دیدیم شاه کفن شد ولی وطن، وطن نشد.»

دکتر ملکی سپس پرسیده است:
«مگر در کشوری که نهال خشونت با خون آبیاری شد و رشد کرد جز «مرگ» ثمر دیگری می توان از آن انتظار داشت؟ ۳۵ سال شعار «مرگ بر...» سردادیم و کمتر از «زنده باد» بهره گرفتیم.»

*«خدعه خمینی و زخم التیام نیافته»

نخستین رئیس دانشگاه تهران در دوران پس از انقلاب، از ایرانیان خواسته است که برای جلوگیری از تکرار آن چه «دوران خون و خشونت» می خواند، خرد پیشه کنند، و از «عقل» بهره گیرند. بنوشته او:
«آقای خمینی با کوله باری از حرفهای قشنگ که خواسته مردم در شعارهای اصلی شان بود، به ایران آمد، و ملتی را با وعده های خود فریب داد یا بقول خودش «خدعه» کرد و پایه های دروغ و نیرنگ را استوار ساخت. باید عاقلانه اندیشید که چرا چنین شد و ما به این وضع گرفتار شدیم؟»

دکتر ملکی به همین پرسش بسنده نکرده، باز می پرسد:

«چرا وقتی آقای خمینی در پاریس زیر درخت سیب با آن منیّت و غرور می نشست و آن شعارهای توخالی را که هرگز به آنها اعتقاد نداشت، می داد، ما سابقۀ خشونت ورزی او را در دوران زندگی اش فراموش کرده بودیم؟ چرا از نوشته ها و گفته هایش پی به افکارش نبرده بودیم؟ چرا عکس او را در ماه دیدیم؟»


سید حسین موسوی، فعال دانشجویی دانشگاه یاسوج بازداشت شد

روز گذشته سید حسین موسوی دانشجوی فعال دانشگاه یاسوج  به دلیل خواندن شعری انتقادی در حضور علیرضا قزوه، از سوی اطلاعات سپاه احضار و سپس بازداشت شد.
بر اساس گزارشی که توسط سایت «دانا» منتشر شده است، «سایت های راست» با درج توضیحات قزوه مدعی شدند موسوی در شعر خود به انقلاب توهین کرده است. 
این سایت خبری به نقل از علیرضا قزوه آورده است: در چنین برنامه هایی شاعران و هنرمندان باید اثر خود را ارایه دهند نه این که شب شعر را تبدیل به محفلی سیاسی کنند. قرار نیست به بهانه خوانش شعر خود، متن و بیانیه سیاسی قرائت کنیم.
قزوه در پاسخ به مطلب عنوان شده توسط سید حسین موسوی که «پوینده، سیرجانی و مختاری» را «شهید» خوانده بود ادعا کرد: شهدای واقعی ما افرادی مانند احمدی روشن و یا هزاران شهید دیگری است که جان خود را در راه اعتلای این نظام فدا کردند.
وی در ادامه با اشاره به «هو کردن» عوامل ضد انقلاب در دانشگاه لندن در یکی از سفرهای برون مرزی خود افزود: من آن جا آن عوامل ضد انقلاب را سرجای خود نشاندم این جا که دیگر کشور خودمان است و اجازه نمی دهم با بیان حرف های ضد انقلاب و ساختارشکنانه به نظام توهین شود.
متن شعر موسوی در ادامه آمده است:
کاش باورت بشود
چگونه دوستت بدارد این من و این قافیه های عاشق!
که غرق شود در گریه هات آخرین تلاش های یک قایق!
چگونه دوستت بدارد که تو باورت بشود!،
مثل ملی شدن نفت با فریادهای مصدق!
اخم هات حس آخرین گلوله در آخرین نقطه ی مرزی!
کاش تمام شود سال های سیاه،کاش . . . خسته از دلخوشی های فرضی!
کاش الهام شود به قلبت که باورت شود دوستت دارم!
کاش در بی کرانه حل شوم با “ریاضیاتِ هم ارزی”!
وقتی “والتر بنیامین” برای دوستم از “محمد” مقدس تر است!
وقتی درگیر فرانسه و مصرف تفکرِ کالا شده و ابتر است!
وقتی باورت نشود که باورت نشود که باورت نشود!
وقتی تمامِ کوچه ها برای من حس نوستالژیکِ کوچه ی اختر است!
وقتی غمگینی و همه مرده اند طبقِ آخرین آمار!
وقتی قرار است ما هم عادت کنیم مثلِ همین عادی شدن هایِ بیمار!
که من دوستت داشته باشم و تو باز هم باورت نشود!
وقتی “کتاب” هم وزن میشود با کیسه هایِ بازار میوه و تره بار!
وقتی سمنان مرکز جهان است و تو هنوز هم دوستم داری!
وقتی النگوهایِ مادر به فروش میرسد از روی ناچاری!
وقتی اشک میشوم بر کاغذ تا بالاخره باورت بشود!
وقتی عشق را خلاصه می کنند در تختِ خواب های اجباری!
“سکسکه” میگیرند واژه ها و کبود میشود تنِ داستان!
ترک خورده است قلبم در حوالیِ سکوتِ تو در ایرانِ باستان!
وقتی قطره های اشک برای بغض هایِ فروخفته مراسمِ ختم می گیرند!
۳۵ سالِ تباه شده در گوشم است صدایِ “سمفونیِ مردگان”!
وقتی به جرمِ “نقد به خودی ها” تکفیر میشوی!
وقتی نیستی و در همین نیستی ها تکثیر میشوی!
وقتی تو هم که هنوز باورت نشده است!!!!!
وقتی شکل “هفت گاو لاغری” که تعبیر میشوی!
“وقتی تفاوت خانه با ستادِ خبری،شبیهِ شباهت است!”
وقتی “شریعتی” هم در “انتشاراتِ قلم” مشغولِ تجارت است!
وقتی تمامِ دلخوشیم همین “چشمهای بادمیِ” توست!
وقتی فکرِ این قوم،حول و حوشِ “پرده هایِ بکارت” است!
وقتی مذهب ستیزیِ تو،مُهرِ آوانگاردیسم خورده!
وقتی فرمانده ی سپاه،نان را از سفره های مردم برده!
“وقتی معترضِ حکومت،خودش فاشیستِ چماق دار است!
وقتی همه چیز تمام شده از وقتی که “شریعتی” مرده!
وقتی یک کلبه ی بی روح و متروک است،ملکِ پدری!
وقتی جسدت را تحویلِ مادر میدهند بعد یک عمر بی خبری!
وقتی . . . کاش دوباره بیایی و باورت بشود!
که دوستت دارم قبل از مرگِ آخرین سلولِ خاکستری!
سید حسین موسوی
منبع: دانشجو نیوز

Thursday, March 6, 2014

بازجویی حمید بابایی توسط وکیل تسخیری

ham.ba
دو هفته قبل از برگزارى دادگاه، وکيل تسخيرى، به طور ناگهانى و بدون اطلاع قبلى به ملاقات حمید بابايى در اوين رفته و با زير پا نهادن اصول وکالت، اقدام به بازجويى از حمید بابايى مى کند.”
 این توصیف یک منبع نزدیک به حمید بابایی، دانشجوی دکترای اقتصاد در دانشگاه لی یژ بلژیک که پس از ورود به ايران، با اتهام جاسوسی مواجه شد، در خصوص نقش وکیل تسخیری در حکم ١٠ سال حبس در دادگاه ١٠ دقيقه اى به ریاست قاضى صلواتى، است.
 او می گوید که در حين اين ملاقات، وکيل تسخیری، يک برگ کاغذ سفيد و خودکار مقابل بابايى قرار داده و از وى مى خواهد تا اگر ايشان جرمى مرتکب شده اند و در حين بازجويى نگفته اند به وکيل بگويند.
 حمید بابایی دانشجوی بورسیه، ۳۰ ساله، اهل تکاب، که روز ۵ مرداد ۱۳۹۲، پس از حدود ٣ سال و ۷ ماه تحصيل به همراه همسر خود برای دیدار از خانواده وارد تهران شده بود، به اتهام جاسوسی و ارتباط با دول متخاصم متهم و در دادگاه انقلاب اسلامی، محاکمه شد، در این خصوص گفته است که “با مسامحه به وکيل گفتم من هيچ جرمى مرتکب نشده ام.”
 اما وکيل در ادامه با تفتيش عقايد حميد بابايى، نظر وى را در رابطه با گرايشات سياسى او پرسيده و نيز نظرش را در خصوص عقايد اصلاح طلبان در خصوص شورايى شدن رهبرى و کم شدن اختيارات رهبرى جوبا مى شود.

پرونده سازی تلافی جویانه بر علیه رسول بداغی و شاهرخ زمانی

shah.bad
رسول بداغى و شاهرخ زمانى دو تن از زندانيان سالن ۱۲ زندان رجايى شهر کرج، پس از حدود ٣ روز انفرادى، روز شنبه ۳ اسفند سال ١٣۹٢، به دادسراى عمومى و انقلاب کرج اعزام، و در خصوص “شورش در زندان، اخلال در نظم و درگيرى با ماموران زندان”، تفهيم اتهام شدند.
 برخورد تنبيهى از طريق زندان انفرادى و تفهيم اتهام رسول بداغى عضو کانون صنفى معلمان ايران و شاهرخ زمانى عضو هيئت بازگشايى سنديکاى کارگران نقاش و تزئينات ساختمان و عضو شوراى نمايندگان کميتهٔ پيگيرى ايجاد تشکل‌هاى کارگرى، در حالى صورت مى گيرد که اعتراضات ايشان در راستاى قوانين داخلى و بين الملل، کاملا موجه و قانونى بوده است.
 روز شنبه ۲۸ دى ماه سال جارى، مسئولان زندان رجایی شهر اقدام به تعويض قفل کتابخانه سالن ۱۲ کرده و اجازه استفاده از کتابخانه را از زندانيان سياسى سلب کردند که با واکنش اين دو فعال صنفى زندانى شد.
 در واکنش به اعتراض قانونى رسول بداغى و شاهرخ زمانى نسبت به ممانعت مسئولان زندان از دسترسى زندانيان به کتابهاى اين کتابخانه که با هزينه زندانيان تهيه شده بود، شنبه ۲۶ بهمن ماه، ماموران زندان با يورش به سالن ١٢، ضمن تخليه کتابخانه، ابتدا اين دو زندانى و فعال صنفى را به انفرادى منتقل کرده و سپس به اعزام به دادگاه انقلاب اتهاماتى نظير شورش و اخلال در نظم را به ايشان تفهيم کردند.
 برخورد تنبيهى مسئولان زندان رجايى شهر با رسول بداغى عضو کانون صنفى معلمان ايران و شاهرخ زمانى عضو هيئت بازگشايى سنديکاى کارگران نقاش و تزئينات ساختمان و عضو شوراى نمايندگان کميتهٔ پيگيرى ايجاد تشکل‌هاى کارگرى، در حالى صورت مى گيرد که اعتراضات ايشان در راستاى قوانين داخلى و بين الملل، و کاملا موجه بوده است.
 به تعريف آيين نامه اجرايى سازان زندانها و اقدامات تامينى و تربيتى كشور مصوب ١٣٨٤/٩/٢٠، زندان محلى است كه در آن محكومانى كه حكم آنان قطعى شده است با معرفى مقامات قضايى صلاحيت دار قضايى و قانونى براى مدت معين يا به طور دايم به منظور تحمل كيفر، با هدف حرفه آموزى، بازپرورى و بازسازگارى نگهدارى مى شوند و به موجب اصل ١۴۴، ١۴۵، ١۴۶ اين آئين نامه هر زندان مکلف به تهيه كتاب‌هاى علمى، مذهبى، اخلاقى و فنى در حد نياز و براى مطالعه محكومان است و استفاده از مجله‌ها و روزنامه‌هاى مجاز در داخل موسسه يا زندان مانعى ندارد.

محکومیت نه معلم و فعال کارگری به ۷۴ ماه حبس در دادگاه تجدید نظر

 - نه نفر از فعالان کارگری و معلمین اصفهان که پیشتر در داگاه تجدید نظر هرکدام به دو سال و نیم حبس تعزیری محکوم شده بودند، در دادگاه تجدید نظر با تخفیف مجازات در مجموع به ۷۴ ماه حبس تعزیری محکوم شده‌اند.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، پنج نفر از متهمین به نام‌های علیرضا رضایی، علی هاشمی‌پور، حیدرعلی رضایی، ابراهیم نوری و غلامرضا رحمانی در تاریخ ۹ بهمن ۱۳۹۲ مورد بازداشت نیروهای امنیتی قرار گرفته و جهت اجرای حکم به زندان مرکزی شهرستان لنجان منتقل شدند.
بر اساس حکم صادره از سوی دادگاه، آقایان علی هاشمی‌پور و حیدرعلی رضایی به اتهام تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت به تحمل ۱۲ ماه حبس تعزیری، آقایان علی رضا رضایی، ابراهیم نوری و غلامرضا رحمانی با همین اتهام به تحمل ۱۰ ماه حبس و آقایان یوسف مهرپویا، حسین سرشومی، علیرضا ریاحی و مجتبی شریفی نیز به تحمل ۵ ماه حبس تعزیری محکوم شده‌اند.
در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ پس از روز کارگر نیروهای امنیتی اصفهان اقدام به بازداشت ۱۳ معلم و فعال کارگری کرده و پس از انتقال آن‌ها به بند الف – طای زندان مرکزی اصفهان تحت فشارهای شدید بازجویی اقدام به اعتراف گیری از آنان به اتهام ارتباط با احزاب و سازمان‌های خارج از کشور کرد. متهمین این پرونده بین ۲۳ تا ۵۰ روز در سلول انفرادی نگاه داشته شده و سر انجام پس از مدتی به قید وثیقه ۵۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شدند.

جلوگیری از آزادی یکی از زندانیان بند ۳۵۰

 – مسئولین از آزادی عباس بیگدلی با وجودی که محکومیت ۳ ماهه خود را پشت سر گذاشته بدلایل نامعلومی ممانعت کرده‌اند.
 عباس بیگدلی در تاریخ ۹ تیرماه سال ۱۳۸۸ از سوی ماموران اطلاعات سپاه پاسداران و به هنگام شرکت در تظاهرات اعتراضی به نتایج انتخابات ریاست جمهوری بازداشت شد.
وی مدت ۵ ماه را در بندهای ۲-الف سپاه و ۲۴۰ زندان اوین در بازداشت موقت بسر برده بود و سپس به قید وثیقه بصورت موقت از زندان آزاد شد.
پس از گذشت بیش از چهار سال هفته گذشته وی از سوی شعبه اجرای احکام دادسرای شهید مقدس زندان اوین احضار و پس از ابلاغ حکم یک سال حبس تعزیری به اتهام تبلیغ علیه نظام که به صورت غیابی برای وی صادر شده بود به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد.
پس از اعتراض نامبرده به حکم صادره صبح دوشنبه پرونده وی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب مورد بازبینی قرار گرفت و در ‌‌‌‌نهایت حکم صادره به ۹۱ روز حبس تعزیری کاهش یافت و با توجه به مدت بازداشت پیشین، قاضی دستور آزادی وی را صادر نمود.
اکنون و پس از سه روز بنا به دلایل نامعلومی از آزادی وی از سوی مسوولان زندان جلوگیری به عمل آمده است.
هرانا

ابهام در مرگ یک زندانی بلوچ در زندان ارومیه


علی نارویی زندانی سیاسی جوان در زندان ارومیه در گذشت و اظهارات متناقض خانواده وی و مسئولین در خصوص فوت وی، مرگ این زندانی را در حاله ای از ابهام قرار داده است.

علی نارویی زندانی سیاسی بلوچ که در زندان مرکزی ارومیه دوران محکومیت ۱۸ ساله خود را سپری می‌کرد در تاریخ یک اسفند ماه فوت نمود.

مسئولین زندان و قضایی در اظهاراتی مرگ وی را ناشی از بیماری وی دانسته اند اما خانواده وی می گویند آثار کبودی در جسد وی مشاهده کرده اند.

صدیق نارویی برادر این زندانی سیاسی به گزارشگر هرانا گفت: «علی نارویی در برج ۲ سال ۱۳۶۸ بدنیا آمده بود و سال ۱۳۸۴ بخاطر اینکه سال قبلش یک بار به ملاقات من در پاکستان آمده بود بازداشت شد.»

وی در ادامه گفت: «علی نارویی در زیر شکنجه‌های وزارت اطلاعات دچار شکستگی فک وبینی می‌شود و چندین بار پدرم به مسئولین دادگاه و اطلاعات مراجعه می‌کند و تقاضا می‌کند که اجازه دهند با هزینه شخصی وی را درمان کنیم که چنین اجازه‌ای صادر نشد. تنها جرمش رابطه خانوادگی با من بوده است.»

این منبع در ادامه بیان داشت: «برادرم در دادگاه وکیل نداشت و ما هم از لحاظ مالی نمی‌توانستیم وکیل بگیریم.»

وی همچنین گفت: «بر روی جسد برادرم آثار کبودی و شکنجه دیده می‌شد. چند روز قبل از این اتفاق (مرگ علی نارویی) خانواده‌مان به ملاقاتش رفتند، ولی ملاقات حضوری ندادند.»

صدیق نارویی در پاسخ این سئوال که آیا ممکن است که بدلیل بیماری فوت کرده باشند گفت: «بیماری برادرم آنقدر شدید نبود که بخاطر آن فوت کند.»

گفتنی است، دادستان زاهدان طی روزهای گذشته در یک کانال تلویزیونی دولتی و محلی ادعا کرد که مرگ علی نارویی در زندان ارومیه طبیعی بوده است.

علی نارویی سال ۱۳۸۴ در روستای سبزپوشان بخش نصرت آباد در سن ۱۶ سالگی بازداشت و مدت ۸ ماه را در وزارت اطلاعات زاهدان در بازداشت سپری کرد و در ‌‌‌‌نهایت به ۱۸ سال حبس تعزیری در تبعید زندان مرکزی تبریز محکوم گردید، وی در جریان اعتراضات زندانیان سیاسی و عقیدتی زاهدان به زندان ارومیه تبعید شده بود.

Sunday, March 2, 2014

کمپین دانشجویان بلژیکی برای آزادی حمید بابایی از اوین

دو دانشگاه در بلژیک، با انتشار بیانیه‌ای، به سازمان عفو بین‌الملل  پیوسته‌اند و خواهان تجدید دادرسی  و آزادی فوری یک دانشجوی ایرانی مقطع دکترا دانشگاه لیژ بلژیک شده‌اند که ماه‌هاست در ایران در اوین زندانی است.
به گزارش رادیو فردا، سازمان عفو بین‌الملل می‌گوید حمید بابایی، ۳۰ ساله، که روز ۵ مرداد ۱۳۹۲ برای گذراندن تعطیلات تابستانی از بلژیک به اتفاق همسرش به ایران رفته بود، در ۲۲ مرداد ماه از سوی وزارت اطلاعات احضار شده و با اتهام جاسوسی برای کشور متخاصم (بلژیک) مواجه شد.
بورس تحصیلی دولت بلژیک به او نیز مدرک جرم تلقی شده و به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شد. به گفته این سازمان کبری پارساجو، همسر این زندانی نیز به دلیل اطلاع‌رسانی‌هایش تحت فشار قرار دارد.
دانشجو نیوز

حکم کور کردن چشم و بریدن گوش و بینی

حکم قصاص چشم، لاله‌گوش راست و بینی جوانی که روی دختر موردعلاقه‌اش اسید پاشیده و او را کور کرده ‌بود در دیوانعالی کشور تایید شد.
به گزارش خبرنگار ما، این جوان که جمشید نام ‌دارد در اولین‌‌روز سال گذشته با پاشیدن اسید روی شیرین -دختر موردعلاقه‌اش- او را سوزاند و متواری شد. یک‌سال بعد وقتی که جمشید بازداشت شد به اسید‌پاشی اقرار کرد و گفت: قصد کورکردن شیرین را نداشت و فقط می‌خواست او را بترساند. پرونده بعد از صدور کیفرخواست علیه متهم به شعبه 71 دادگاه کیفری ‌استان تهران رفت و سارا نجیمی و حسن آقاخانی وکالت شیرین را برعهده گرفتند. به این ترتیب قضات شعبه 71 جلسه محاکمه را تشکیل دادند. در این جلسه بعد از اینکه نماینده دادستان تهران کیفرخواست علیه متهم را خواند، شیرین به‌عنوان شاکی پرونده پشت تریبون قرار گرفت. او گفت: من و جمشید با هم دوست بودیم. تنهایی زیاد مرا به سمت جمشید کشاند. پدر و مادرم از هم جدا شده‌ بودند و پدرم بنا به دلایلی در خانه نبود مادرم هم ازدواج کرده‌ بود و من با برادرم زندگی می‌کردم. مدتی بعد از برقراری رابطه با جمشید متوجه شدم او مشکلات اخلاقی زیادی دارد. تصمیم گرفتم به این رابطه پایان بدهم. همان موقع بود که جمشید کتک‌زدن مرا شروع کرد. او مدتی بعد مرتکب جرم شد و به زندان افتاد. در این فرصت ارتباطم را با او قطع کردم. یک‌سال گذشت و من با پسر دیگری آشنا شدم و قصد داشتیم ازدواج کنیم اما جمشید از زندان بیرون آمد و از من خواست دوباره با هم ارتباط داشته باشیم. قبول نکردم تا اینکه اولین روز فروردین 91 از من خواست به دیدنش بروم و برای آخرین‌بار همدیگر را ببینیم اما او رویم اسید پاشید و باعث کوری من شد. حالا هم درخواست قصاص دارم.
جمشید نیز وقتی در جایگاه حاضر شد اتهامش را قبول کرد اما مدعی شد قصد کورکردن شیرین را نداشت و چون شیرین به او خیانت کرد دست به چنین کاری زد تا تنبیهش کند. قضات شعبه 71 بعد از پایان جلسه رسیدگی متهم را به قصاص یک چشم‌، گوش و بینی محکوم کردند. سپس شیرین با ارسال نامه‌ای به شورای شهر و وزارت بهداشت درخواست کمک کرد و یکی از اعضای شورا هزینه‌های درمان شیرین را تقبل کرد و روند درمان او آغاز شد.
از سویی رای با اعتراض جمشید به دیوانعالی کشور رفت و بعد از بررسی سرانجام توسط شعبه 31 دیوان مورد تایید قرار گرفت.

منبع: پارس دیلی نیوز

تبعید سه زندانی سیاسی به زندان رجایی شهر کرج


سه زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین به نامهای سعید مدنی، رضا انتصاری و فرشید یدالهی به زندان رجایی شهر کرج تبعید شدند.
 مسئولین زندان اوین این سه زندانی را به بهانه انتقال به دادسرا از  بند ۳۵۰ زندان اوین خارج کردند و سپس ایشان را به زندان رجایی شهر کرج تبعید نمودند.
دکتر سعید مدنی پژوهشگر مسایل اجتماعی، جرم‌شناس و فعال سیاسی اجتماعی ملی- مذهبی در ۱۷ دی ماه سال ۱۳۹۰ بازداشت و نزدیک به یکسال در بازداشتگاه ۲۰۹ وزارت اطلاعات تحت بازجویی‌ قرار گرفت و پس از آن به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد. وی اخیرا در طی حکم قطعی دادگاه تجدید نظر استان به شش سال حبس توام با تبعید به زندان بندرعباس و ۱۰ سال نفی بلد محکوم شده است.
رضا انتصاری زندانی سیاسی از مدیران سایت مجذوبان نور، خبرنگار و عکاس خبری است که سال‌ها در زمینه تصویر برداری و تهیه و تولید برنامه‌های خبری و مستند با شبکه‌های مختلف برون مرزی و شبکه خبر و نیز گروه‌های تولیدی همکاری کرده است، وی از سال ۸۸ به دلایل گوناگون از ادامه کار در صدا و سیما ممنوع شد، در تاریخ ۱۳ شهریور سال ۹۰از سوی  نیروهای اطلاعات در دفتر سایت مجذوبان نور  بازداشت شد.
فرشید یداللهی وکیل پایه یک دادگستری عضو کمسیون حقوق بشراز دراویش گنابادی که به علت عقاید درویشی خود بازداشت شد، وی از دراویش گنابادی است که بخاطر اعتقادات خود بارها از سوی مقامات ایران تحت فشار قرار گرفته و در جریان وکالت پرونده دراویش گنابادی بعنوان وکیل مورد بازداشت و تحمل حکم قرار گرفته است.
منبع: هرانا

مریم شفیع پور به هفت سال زندان محکوم شد


مریم شفیع پور، فعال دانشجویی و دانشجوی اخراجی دانشگاه بین المللی قزوین از سوی دادگاه انقلاب به هفت سال حبس محکوم شد.
مریم شفیع‌پور از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به اتهام تبانی و اجتماع علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام از سوی دادگاه انقلاب به  هفت سال حبس محکوم شده است.
دانشجوی محروم از تحصیل، مریم شفیع‌پور، بیش از شش ماه است که بر مبنای این اتهامات  از ۵ مرداد ۱۳۹۲ در بازداشت به سر می‌برد. او بیش از دو ماه را در سلول‌های انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین بدون دسترسی به وکیل سپری کرده و سپس به بند عمومی زندان اوین منتقل شده است.
وی بر اساس اتهام اجتماع و تبانی حهت اقدام علیه امنیت ملی  به پنج سال حبس تعزیری و به اتهام عضویت در شورای دفاع از حق تحصیل به یک سال حبس تعزیری و به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام نیز به یک سال حبس محکوم شده است.
شفیع پور از اعضای کمیته زنان ستاد انتخاباتی مهدی کروبی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ بود.
منبع: هرانا