Hesam Attarzadeh

Thursday, March 6, 2014

پرونده سازی تلافی جویانه بر علیه رسول بداغی و شاهرخ زمانی

shah.bad
رسول بداغى و شاهرخ زمانى دو تن از زندانيان سالن ۱۲ زندان رجايى شهر کرج، پس از حدود ٣ روز انفرادى، روز شنبه ۳ اسفند سال ١٣۹٢، به دادسراى عمومى و انقلاب کرج اعزام، و در خصوص “شورش در زندان، اخلال در نظم و درگيرى با ماموران زندان”، تفهيم اتهام شدند.
 برخورد تنبيهى از طريق زندان انفرادى و تفهيم اتهام رسول بداغى عضو کانون صنفى معلمان ايران و شاهرخ زمانى عضو هيئت بازگشايى سنديکاى کارگران نقاش و تزئينات ساختمان و عضو شوراى نمايندگان کميتهٔ پيگيرى ايجاد تشکل‌هاى کارگرى، در حالى صورت مى گيرد که اعتراضات ايشان در راستاى قوانين داخلى و بين الملل، کاملا موجه و قانونى بوده است.
 روز شنبه ۲۸ دى ماه سال جارى، مسئولان زندان رجایی شهر اقدام به تعويض قفل کتابخانه سالن ۱۲ کرده و اجازه استفاده از کتابخانه را از زندانيان سياسى سلب کردند که با واکنش اين دو فعال صنفى زندانى شد.
 در واکنش به اعتراض قانونى رسول بداغى و شاهرخ زمانى نسبت به ممانعت مسئولان زندان از دسترسى زندانيان به کتابهاى اين کتابخانه که با هزينه زندانيان تهيه شده بود، شنبه ۲۶ بهمن ماه، ماموران زندان با يورش به سالن ١٢، ضمن تخليه کتابخانه، ابتدا اين دو زندانى و فعال صنفى را به انفرادى منتقل کرده و سپس به اعزام به دادگاه انقلاب اتهاماتى نظير شورش و اخلال در نظم را به ايشان تفهيم کردند.
 برخورد تنبيهى مسئولان زندان رجايى شهر با رسول بداغى عضو کانون صنفى معلمان ايران و شاهرخ زمانى عضو هيئت بازگشايى سنديکاى کارگران نقاش و تزئينات ساختمان و عضو شوراى نمايندگان کميتهٔ پيگيرى ايجاد تشکل‌هاى کارگرى، در حالى صورت مى گيرد که اعتراضات ايشان در راستاى قوانين داخلى و بين الملل، و کاملا موجه بوده است.
 به تعريف آيين نامه اجرايى سازان زندانها و اقدامات تامينى و تربيتى كشور مصوب ١٣٨٤/٩/٢٠، زندان محلى است كه در آن محكومانى كه حكم آنان قطعى شده است با معرفى مقامات قضايى صلاحيت دار قضايى و قانونى براى مدت معين يا به طور دايم به منظور تحمل كيفر، با هدف حرفه آموزى، بازپرورى و بازسازگارى نگهدارى مى شوند و به موجب اصل ١۴۴، ١۴۵، ١۴۶ اين آئين نامه هر زندان مکلف به تهيه كتاب‌هاى علمى، مذهبى، اخلاقى و فنى در حد نياز و براى مطالعه محكومان است و استفاده از مجله‌ها و روزنامه‌هاى مجاز در داخل موسسه يا زندان مانعى ندارد.

محکومیت نه معلم و فعال کارگری به ۷۴ ماه حبس در دادگاه تجدید نظر

 - نه نفر از فعالان کارگری و معلمین اصفهان که پیشتر در داگاه تجدید نظر هرکدام به دو سال و نیم حبس تعزیری محکوم شده بودند، در دادگاه تجدید نظر با تخفیف مجازات در مجموع به ۷۴ ماه حبس تعزیری محکوم شده‌اند.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، پنج نفر از متهمین به نام‌های علیرضا رضایی، علی هاشمی‌پور، حیدرعلی رضایی، ابراهیم نوری و غلامرضا رحمانی در تاریخ ۹ بهمن ۱۳۹۲ مورد بازداشت نیروهای امنیتی قرار گرفته و جهت اجرای حکم به زندان مرکزی شهرستان لنجان منتقل شدند.
بر اساس حکم صادره از سوی دادگاه، آقایان علی هاشمی‌پور و حیدرعلی رضایی به اتهام تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت به تحمل ۱۲ ماه حبس تعزیری، آقایان علی رضا رضایی، ابراهیم نوری و غلامرضا رحمانی با همین اتهام به تحمل ۱۰ ماه حبس و آقایان یوسف مهرپویا، حسین سرشومی، علیرضا ریاحی و مجتبی شریفی نیز به تحمل ۵ ماه حبس تعزیری محکوم شده‌اند.
در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ پس از روز کارگر نیروهای امنیتی اصفهان اقدام به بازداشت ۱۳ معلم و فعال کارگری کرده و پس از انتقال آن‌ها به بند الف – طای زندان مرکزی اصفهان تحت فشارهای شدید بازجویی اقدام به اعتراف گیری از آنان به اتهام ارتباط با احزاب و سازمان‌های خارج از کشور کرد. متهمین این پرونده بین ۲۳ تا ۵۰ روز در سلول انفرادی نگاه داشته شده و سر انجام پس از مدتی به قید وثیقه ۵۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شدند.

جلوگیری از آزادی یکی از زندانیان بند ۳۵۰

 – مسئولین از آزادی عباس بیگدلی با وجودی که محکومیت ۳ ماهه خود را پشت سر گذاشته بدلایل نامعلومی ممانعت کرده‌اند.
 عباس بیگدلی در تاریخ ۹ تیرماه سال ۱۳۸۸ از سوی ماموران اطلاعات سپاه پاسداران و به هنگام شرکت در تظاهرات اعتراضی به نتایج انتخابات ریاست جمهوری بازداشت شد.
وی مدت ۵ ماه را در بندهای ۲-الف سپاه و ۲۴۰ زندان اوین در بازداشت موقت بسر برده بود و سپس به قید وثیقه بصورت موقت از زندان آزاد شد.
پس از گذشت بیش از چهار سال هفته گذشته وی از سوی شعبه اجرای احکام دادسرای شهید مقدس زندان اوین احضار و پس از ابلاغ حکم یک سال حبس تعزیری به اتهام تبلیغ علیه نظام که به صورت غیابی برای وی صادر شده بود به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد.
پس از اعتراض نامبرده به حکم صادره صبح دوشنبه پرونده وی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب مورد بازبینی قرار گرفت و در ‌‌‌‌نهایت حکم صادره به ۹۱ روز حبس تعزیری کاهش یافت و با توجه به مدت بازداشت پیشین، قاضی دستور آزادی وی را صادر نمود.
اکنون و پس از سه روز بنا به دلایل نامعلومی از آزادی وی از سوی مسوولان زندان جلوگیری به عمل آمده است.
هرانا

ابهام در مرگ یک زندانی بلوچ در زندان ارومیه


علی نارویی زندانی سیاسی جوان در زندان ارومیه در گذشت و اظهارات متناقض خانواده وی و مسئولین در خصوص فوت وی، مرگ این زندانی را در حاله ای از ابهام قرار داده است.

علی نارویی زندانی سیاسی بلوچ که در زندان مرکزی ارومیه دوران محکومیت ۱۸ ساله خود را سپری می‌کرد در تاریخ یک اسفند ماه فوت نمود.

مسئولین زندان و قضایی در اظهاراتی مرگ وی را ناشی از بیماری وی دانسته اند اما خانواده وی می گویند آثار کبودی در جسد وی مشاهده کرده اند.

صدیق نارویی برادر این زندانی سیاسی به گزارشگر هرانا گفت: «علی نارویی در برج ۲ سال ۱۳۶۸ بدنیا آمده بود و سال ۱۳۸۴ بخاطر اینکه سال قبلش یک بار به ملاقات من در پاکستان آمده بود بازداشت شد.»

وی در ادامه گفت: «علی نارویی در زیر شکنجه‌های وزارت اطلاعات دچار شکستگی فک وبینی می‌شود و چندین بار پدرم به مسئولین دادگاه و اطلاعات مراجعه می‌کند و تقاضا می‌کند که اجازه دهند با هزینه شخصی وی را درمان کنیم که چنین اجازه‌ای صادر نشد. تنها جرمش رابطه خانوادگی با من بوده است.»

این منبع در ادامه بیان داشت: «برادرم در دادگاه وکیل نداشت و ما هم از لحاظ مالی نمی‌توانستیم وکیل بگیریم.»

وی همچنین گفت: «بر روی جسد برادرم آثار کبودی و شکنجه دیده می‌شد. چند روز قبل از این اتفاق (مرگ علی نارویی) خانواده‌مان به ملاقاتش رفتند، ولی ملاقات حضوری ندادند.»

صدیق نارویی در پاسخ این سئوال که آیا ممکن است که بدلیل بیماری فوت کرده باشند گفت: «بیماری برادرم آنقدر شدید نبود که بخاطر آن فوت کند.»

گفتنی است، دادستان زاهدان طی روزهای گذشته در یک کانال تلویزیونی دولتی و محلی ادعا کرد که مرگ علی نارویی در زندان ارومیه طبیعی بوده است.

علی نارویی سال ۱۳۸۴ در روستای سبزپوشان بخش نصرت آباد در سن ۱۶ سالگی بازداشت و مدت ۸ ماه را در وزارت اطلاعات زاهدان در بازداشت سپری کرد و در ‌‌‌‌نهایت به ۱۸ سال حبس تعزیری در تبعید زندان مرکزی تبریز محکوم گردید، وی در جریان اعتراضات زندانیان سیاسی و عقیدتی زاهدان به زندان ارومیه تبعید شده بود.

Sunday, March 2, 2014

کمپین دانشجویان بلژیکی برای آزادی حمید بابایی از اوین

دو دانشگاه در بلژیک، با انتشار بیانیه‌ای، به سازمان عفو بین‌الملل  پیوسته‌اند و خواهان تجدید دادرسی  و آزادی فوری یک دانشجوی ایرانی مقطع دکترا دانشگاه لیژ بلژیک شده‌اند که ماه‌هاست در ایران در اوین زندانی است.
به گزارش رادیو فردا، سازمان عفو بین‌الملل می‌گوید حمید بابایی، ۳۰ ساله، که روز ۵ مرداد ۱۳۹۲ برای گذراندن تعطیلات تابستانی از بلژیک به اتفاق همسرش به ایران رفته بود، در ۲۲ مرداد ماه از سوی وزارت اطلاعات احضار شده و با اتهام جاسوسی برای کشور متخاصم (بلژیک) مواجه شد.
بورس تحصیلی دولت بلژیک به او نیز مدرک جرم تلقی شده و به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شد. به گفته این سازمان کبری پارساجو، همسر این زندانی نیز به دلیل اطلاع‌رسانی‌هایش تحت فشار قرار دارد.
دانشجو نیوز

حکم کور کردن چشم و بریدن گوش و بینی

حکم قصاص چشم، لاله‌گوش راست و بینی جوانی که روی دختر موردعلاقه‌اش اسید پاشیده و او را کور کرده ‌بود در دیوانعالی کشور تایید شد.
به گزارش خبرنگار ما، این جوان که جمشید نام ‌دارد در اولین‌‌روز سال گذشته با پاشیدن اسید روی شیرین -دختر موردعلاقه‌اش- او را سوزاند و متواری شد. یک‌سال بعد وقتی که جمشید بازداشت شد به اسید‌پاشی اقرار کرد و گفت: قصد کورکردن شیرین را نداشت و فقط می‌خواست او را بترساند. پرونده بعد از صدور کیفرخواست علیه متهم به شعبه 71 دادگاه کیفری ‌استان تهران رفت و سارا نجیمی و حسن آقاخانی وکالت شیرین را برعهده گرفتند. به این ترتیب قضات شعبه 71 جلسه محاکمه را تشکیل دادند. در این جلسه بعد از اینکه نماینده دادستان تهران کیفرخواست علیه متهم را خواند، شیرین به‌عنوان شاکی پرونده پشت تریبون قرار گرفت. او گفت: من و جمشید با هم دوست بودیم. تنهایی زیاد مرا به سمت جمشید کشاند. پدر و مادرم از هم جدا شده‌ بودند و پدرم بنا به دلایلی در خانه نبود مادرم هم ازدواج کرده‌ بود و من با برادرم زندگی می‌کردم. مدتی بعد از برقراری رابطه با جمشید متوجه شدم او مشکلات اخلاقی زیادی دارد. تصمیم گرفتم به این رابطه پایان بدهم. همان موقع بود که جمشید کتک‌زدن مرا شروع کرد. او مدتی بعد مرتکب جرم شد و به زندان افتاد. در این فرصت ارتباطم را با او قطع کردم. یک‌سال گذشت و من با پسر دیگری آشنا شدم و قصد داشتیم ازدواج کنیم اما جمشید از زندان بیرون آمد و از من خواست دوباره با هم ارتباط داشته باشیم. قبول نکردم تا اینکه اولین روز فروردین 91 از من خواست به دیدنش بروم و برای آخرین‌بار همدیگر را ببینیم اما او رویم اسید پاشید و باعث کوری من شد. حالا هم درخواست قصاص دارم.
جمشید نیز وقتی در جایگاه حاضر شد اتهامش را قبول کرد اما مدعی شد قصد کورکردن شیرین را نداشت و چون شیرین به او خیانت کرد دست به چنین کاری زد تا تنبیهش کند. قضات شعبه 71 بعد از پایان جلسه رسیدگی متهم را به قصاص یک چشم‌، گوش و بینی محکوم کردند. سپس شیرین با ارسال نامه‌ای به شورای شهر و وزارت بهداشت درخواست کمک کرد و یکی از اعضای شورا هزینه‌های درمان شیرین را تقبل کرد و روند درمان او آغاز شد.
از سویی رای با اعتراض جمشید به دیوانعالی کشور رفت و بعد از بررسی سرانجام توسط شعبه 31 دیوان مورد تایید قرار گرفت.

منبع: پارس دیلی نیوز

تبعید سه زندانی سیاسی به زندان رجایی شهر کرج


سه زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین به نامهای سعید مدنی، رضا انتصاری و فرشید یدالهی به زندان رجایی شهر کرج تبعید شدند.
 مسئولین زندان اوین این سه زندانی را به بهانه انتقال به دادسرا از  بند ۳۵۰ زندان اوین خارج کردند و سپس ایشان را به زندان رجایی شهر کرج تبعید نمودند.
دکتر سعید مدنی پژوهشگر مسایل اجتماعی، جرم‌شناس و فعال سیاسی اجتماعی ملی- مذهبی در ۱۷ دی ماه سال ۱۳۹۰ بازداشت و نزدیک به یکسال در بازداشتگاه ۲۰۹ وزارت اطلاعات تحت بازجویی‌ قرار گرفت و پس از آن به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد. وی اخیرا در طی حکم قطعی دادگاه تجدید نظر استان به شش سال حبس توام با تبعید به زندان بندرعباس و ۱۰ سال نفی بلد محکوم شده است.
رضا انتصاری زندانی سیاسی از مدیران سایت مجذوبان نور، خبرنگار و عکاس خبری است که سال‌ها در زمینه تصویر برداری و تهیه و تولید برنامه‌های خبری و مستند با شبکه‌های مختلف برون مرزی و شبکه خبر و نیز گروه‌های تولیدی همکاری کرده است، وی از سال ۸۸ به دلایل گوناگون از ادامه کار در صدا و سیما ممنوع شد، در تاریخ ۱۳ شهریور سال ۹۰از سوی  نیروهای اطلاعات در دفتر سایت مجذوبان نور  بازداشت شد.
فرشید یداللهی وکیل پایه یک دادگستری عضو کمسیون حقوق بشراز دراویش گنابادی که به علت عقاید درویشی خود بازداشت شد، وی از دراویش گنابادی است که بخاطر اعتقادات خود بارها از سوی مقامات ایران تحت فشار قرار گرفته و در جریان وکالت پرونده دراویش گنابادی بعنوان وکیل مورد بازداشت و تحمل حکم قرار گرفته است.
منبع: هرانا

مریم شفیع پور به هفت سال زندان محکوم شد


مریم شفیع پور، فعال دانشجویی و دانشجوی اخراجی دانشگاه بین المللی قزوین از سوی دادگاه انقلاب به هفت سال حبس محکوم شد.
مریم شفیع‌پور از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به اتهام تبانی و اجتماع علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام از سوی دادگاه انقلاب به  هفت سال حبس محکوم شده است.
دانشجوی محروم از تحصیل، مریم شفیع‌پور، بیش از شش ماه است که بر مبنای این اتهامات  از ۵ مرداد ۱۳۹۲ در بازداشت به سر می‌برد. او بیش از دو ماه را در سلول‌های انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین بدون دسترسی به وکیل سپری کرده و سپس به بند عمومی زندان اوین منتقل شده است.
وی بر اساس اتهام اجتماع و تبانی حهت اقدام علیه امنیت ملی  به پنج سال حبس تعزیری و به اتهام عضویت در شورای دفاع از حق تحصیل به یک سال حبس تعزیری و به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام نیز به یک سال حبس محکوم شده است.
شفیع پور از اعضای کمیته زنان ستاد انتخاباتی مهدی کروبی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ بود.
منبع: هرانا

Wednesday, February 26, 2014

گشت ارشاد این بار در کابین هواپیما

.
کنترل زنان ایرانی برای داشتن حجاب اجباری از خیابان ها به کابین هواپیماهای پروازهای خارجی کشیده شده است.

« محبت نیوز» - سایت "انقلاب نیوز" با انتشار متن کوتاهی ضمن اشاره به "گزارشات فراوان" و "گفته ها" نسبت به طرز پوشش مسافران زن در پروازهای خارجی هشدار داده و از مسئولین خواسته شده است تا پوشش زنان را کنتترل کنند و امر به معرویف و نهی از منکر را عملی سازند.
در این مطلب از مسئولین خواسته شده است که مسئولیت کنترل و نظارت را در پروازهای خارجی – مادام که در آسمان ایران پرواز می کنند- داشته باشد. اشاره این مطلب به برداشتن روسری زنان به محض ورود به کابین هواپیمای پروازهای خارجی می باشد.


یکی از کارکنان اداری "ایران ایر" به شهرزاد نیوز می گوید: " حتی در پروازهای بین المللی خط هوایی ایران ایر با این که پرسنل و خدمه پرواز از مسافران می خواهند که از برداشتن روسری خودداری کنند، کسی ترتیب اثر نمی دهد."

زندانی مسیحی: شکنجه های روحی در زندانهای جمهوری اسلامی بیداد می کند!

.
« شکنجه های روحی و روانی در زندانهای رژیم چیزی کمتر از شکنجه بدنی نیست، بازجویان حتی با پرسش‌های بیمار گونه در رابطه با خصوصی ترین مسائل خانوادگی سعی در آزار و اذیت افراد دارند.» اینان گفته های یک زندانی نوکیش مسیحی است که پس از آزادی و خروج از کشور در گفتگو با «محبت نیوز» به این وضعیت اشاره داشته است .
« محبت نیوز» - طی سالهای گذشته به خصوص پس از رخدادهای سیاسی و اجتماعی سال 1388 که به دنبال انتخابات ریاست جمهوری گریبان جمهوری اسلامی را گرفت، عرصه بر فعالین سیاسی و اجتماعی و دگراندیشان عقیدتی و دینی به شدت تنگ شد و حکومت از هر اهرمی برای تحت فشار قرار دادن آنان استفاده کرد. از جمله فشار بر اقلیت‌های دینی به خصوص نوکیشان مسیحی که شامل تعطیل کردن کلیساها، دستگیری و شکنجه و صدور احکام سنگین از جمله زندان‌های طولانی و تبعید به مناطق بد و آب هوا می‌شد. همین فشارها و تهدیدات سبب شد تا جمع زیادی از مسیحیان و نوکیشان مسیحی به اجبار ترک وطن کنند. «حسن سادات باریکانی» از نوکیشان مسیحی است که پس از تحمل چند ماه حبس در زندان اوین با قرار وثیقه تا صدور حکم نهایی دادگاه به طور موقت آزاد بود. در همین مدت فشارها و تهدیداتی که مستقیم و غیرمستقیم زندگی خانوادگی و شغل وی را تحت تاثیر قرار داد به حدی بود که وی مجبور شد به طور غیرقانونی از مرزهای شمالغرب کشور خارج و به همراه خانواده به ترکیه پناهنده شود.
آقای باریکانی نحوه آشنایی شما با مسیحیت و نحوه دستگیری شما در ایران چطور بود؟
من در ایران جز کار آفرینان بودم و وضع معیشت ی نسبتن خوبی داشتم و مدیریت یک مجموعه را به عهده داشتم. از طریق یکی از افرادی که در آن شرکت استخدام شد با مسیحیت آشنا شدم. چون در حال حاضر از وضعیت آن فرد خبر ندارم صحبتی هم در مورد او نمی کنم. این فرد من را به کلیسا بُرد و وارد فضای تازه ای کرد که احساس آرامش می کردم. مدتی گذشت و با اعتماد متقابلی که نسبت به هم پیدا کردیم به مراسم دعا در کلیسای خانگی رفتیم. مدتی گذشت و دیدم آنقدر در خودم و زندگیم تغییرات مثبت ایجاد شده که از آن دوست خواستم در منزل ما هم مراسم دعا برگزار شود. دی ماه سال 89 بود که برای اولین بار چند مامور لباس شخصی به منزل ما ریختند و دستگیر شدم. ماموران از کامپیوتر و لپ تاپ گرفته تا جزوات و کتاب مقدس را با خود بردند. با وضعیتی تاسف برانگیز با توجه به اینکه صبح زود به داخل منزل ما آمدند من را هم با چشم بند بردند. چیزی که در آن لحظه متوجه شدم از منزل ما که در منطقه آریاشهر تهران بود حدود 10 دقیقه مسیر طی شد تا به جایی رسیدیم که مد نظر آنها بود. آنجا که به نظرم از خانه های امن یا قرارگاه های غیر رسمی وزارت اطلاعات بود صدای تماس های رادیویی یعنی بیسیم به گوشم می رسید. همانجا متوجه شدم از مدتها قبل تحت نظر بودیم چون ریز مکالماتمان را هم داشتند. با این وجود خیلی تلاش می کردند به نوعی از زیر زبان من بکشند که چطور با خارج از کشور ارتباط دارم. برای من عجیب بود که با این همه امکانات اطلاعاتی از عمد آنقدر تاکید می کنند که با خارج تماس دارم یا اینکه فقط برای پرونده سازی بود. شب 15 اسفند من را آزاد کردند، البته از پشت در هشدار دادند که چشم بند ببندم، به داخل اتاق آمدند، من را سوار ماشین کردند و در منطقه فرحزاد رها کردند، خدا می داند با چه وضعیتی به خانه رساندم خودم را. در این مدت فقط در حد یکی دو دقیقه با منزل تماس داشتم. گفتند بگو به سفر رفتی و خودت به زودی تماس می گیری.

ضرب و شتم محمد نوری زاد توسط ماموران وزارت اطلاعات

nourizad
محمد نوری زاد، صبح روز گذشته توسط ماموران وزارت اطلاعات، مورد ضرب و جرح قرار گرفت و برای لحظاتی بازداشت شد.
نوری زاد قرار است روز چهار شنبه به شعبه ۶ دادگاه انقلاب مراجعه نماید.
ماجرای ضرب و شتم نوری محمد نوری زاد که در سایت شخصی خود منتشرکرده ، در ادامه آمده است:
من همیشه برای قدم زدن، لباس راحت می پوشم. اما دیروز تیپ زده بودم چه جور. با کت و شلوار مشکی و کفش چرمی و رخت و لباس مرتب و خلاصه به قول جوانها: توپ. شاید به این دلیل که من چند تا از فیلم های جشنواره را از همانجا و با لباس و کفش راحت رفته و دیده بودم. بعدش که نشستم و اوضاع را ورانداز کردم به خود گفتم: شاید پسندیده نبود. این شد که دیروز کت وشلوار پوشیدم و نو نوار ترین رخت و لباسهایم را به تن کردم.
صورتِ من چسبیده بود به زمین. تعدادی از سنگریزه ها تمایلشان به این بود که از سطح پوست گذرکنند و به قسمت های زیرین داخل شوند. این شدنی نبود مگر این که نازکیِ پوست را بدرند. خوب، دریدند. به همین سادگی. و من با صورتی که یک پرسش کوچک با پوست دریده اش آمیخته بود به اوین برده شدم. پرسشم چه بود؟ این که: من مگر چه می خواهم از شما خوش انصاف ها؟
صبح یکی زنگ زد. همسرم گوشی را برداشت. شما؟ من ” بلند بالا ” هستم. کمی صحبت کرد و به توجیه قضایای دیروزش پرداخت. همسرم کمی که به او گوش کرد گفت: ببیند آقای بلند بالا، من نه وسایلم را می خواهم، ونه می خواهم ممنوع الخروجی ام برطرف شود. اگر راست می گویید که صداقت دارید وسایل مرا و گذرنامه ام را بیاوید دمِ در تحویل دهید. همانگونه که برده اید و می برید.
چهل و پنج دقیقه از قدم زدن های من می گذشت که ” بلند بالا ” آمد و دمِ در ورودی ایستاد و مثل همیشه به من اشاره کرد که به آنجا بروم. با تکانِ دست به او فهماندم که بین ما و شما حرفی نیست. خودش آمد. که بله هیچ دروغی و زد و بندی درکار نبوده و فلان وفلان. گفتم: بنیان اینجا با دروع بالا رفته و اینجور کارها بخشی از طبیعتِ وزارت اطلاعات است. گفت: حکم جلب جدید گرفته اند بیا برویم. گفتم: از رییس قوه ی قضاییه هم حکم گرفته باشند هیچ اعتنایی بدان نخواهم کرد. وگفتم: شماها مگر جنازه ی مرا ازاینجا بردارید و ببرید. برو بگو با گونی بیایند. بگو دوازده نفره بیایند. چون من با پای خودم سوار ماشینشان نخواهم شد.
من، سپید پوش و پرچم به دوش قدم می زدم و اطلاعاتی ها در اطراف من پرسه می زدند و فیلم می گرفتند. آرامش پیش از توفان بود. مراقب اطراف بودم که از پس و پهلو غافلگیرم نکنند. اتومبیل شاسی بلندشان را هم آوردند و خلاصه جنس شان جورشد. بلند بالا پشت در ایستاده بود و از شبکه های ریزِ در، چشم به راه تماشای یک فیلم کوتاهِ پر ازهیجان اما تکراری بود.
رَجَزِ دوازده نفره ی من کارگر نیفتاد. سه نفرآمدند طرف من. که یعنی اندازه ی این پیرمرد همین سه نفر است و نه بیشتر. نخست سرتیمشان که همیشه سربه زیر اما قُدّ است حمله آورد. خود را کشاندم سمت بزرگراه. همانجا مرا زمین زدند و خوابیدند روی سینه ام و دست و پایم را گرفتند. یکی شان رفت تا اتومبیل های بزرگراه را به سمتی دیگر هدایت کند. یکی هم رفت تا دستبند بیاورد. من ماندم و سرتیمِ سربه زیر که روی من افتاده بود و تلاش داشت مرا مهار کنند. تقلایی کردم و دست به گلویش بردم. فریاد کشید و مجتبی را به کمک طلبید. که بیا و پاهایش را بگیر.

بازداشت دو فعال کارگری عضو سندیکای شرکت واحد


دو فعال سندیکایی و از اعضای سندیکای کارگران شرکت واحد و اتبوسرانی تهران به نامهای حسن سعیدی و مرتضی کمساری بازداشت شدند.
در پی اعتراضات و شکایات فراگیر رانندگان شرکت واحد علیه تحمیل شورای کارفرمائی که از طرف مدیریت و حراست شرکت واحد برنامه ریزی شده بود دو فعال کارگری و عضو این تشکل صنفی کارگران بازداشت شدند.
سندیکای کارگران شرکت واحد طی بیانیه ای اعلام داشت: “ اقایان که از درک نارضایتی عمیق کارگران عاجز هستند به جای پذیرش خواسته های به حق کارگران ،تصمیم گرفتند برای جلوگیری از افزایش اعتراضات کارگران در شرکت واحد ضرب شست نشان داده و به این ترتیب با توسل به روش های غیر قانونی اقدام به دستگیری اعضای سندیکا آقایان حسن سعیدی و مرتضی کمساری نمودند تا بلکه با ایجاد رعب و وحشت در دل رانندگان شرکت واحد آنها را از حق طلبی منصرف نمایند.”
در ادامه این بیانیه آمده است: “دستگیری این فعالان سندیکایی در حالی صورت می گیرد که مقامات مربوط در وزارت کارشکایت معترضان را وارد دانسته و قول رعایت خواسته های کارگران را داده بودند اما همزمان معلوم شد تصمیمات در جای دیگری به جز مقامات رسمی گرفته و اجرا می شود چرا که همزمان با این قول وقرارها کسان دیگری با توسل به روش های گازانبری به رای گیری زوری از رانندگان اقدام کرده تا بار دیگر شورای اسلامی تحمیلی دلخواهشان را بر سرنوشت کارگران بگمارند.”
سندیکای کارگران   شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه در پایان دستگیری اعضای خود را که مدعی است با هماهنگی و پرونده سازی حراست شکل گرفته است را شدیدا محکوم کرد و خواستار آزادی فوری و بی قید و شرط آنان شد.

حمید نوید به مکان نا‌معلومی منتقل شد

حمید نوید زندانی امنیتی محکوم به اعدام محبوس در بند ۳۵۰ به مکان نامعلومی منتقل شد.
حمید نوید زندانی امنیتی بند ۳۵۰ که به اعدام محکوم شده ظهر روز چهارشنبه ۷ اسفند ماه به مکان نا‌معلومی منتقل شد.
از آن رو که وی با مجازات اعدام روبروست احتمال اعدام وی باعث بروز نگرانی همبندیان این زندانی امنیتی زندان اوین شده است.
گفتنی است، این زندانی به نوعی سرطان لنفاوی مبتلا بوده و در طول مدت زندان از دسترسی به درمان مناسب محروم بوده است.
هرانا

Monday, February 24, 2014

محکومیت حبس قطعی چهار شهروند بهایی در مشهد


دادگاه تجدید نظر استان خراسان رضوی چهار شهروند بهایی را به علت اعتقادات مذهبی به حبس تعزیری محکوم کرد.
 حکم چهار شهروند بهایی ساکن مشهد از سوی شعبه ۲۰ دادگاه تجدید نظر خراسان رضوی اعلام شد.
بنا به رای صادره، حکم بدوی دو خواهر بهایی به نام های نیکا و نوا خلوصی عینا” تایید شد. طبق حکم بدوی، نیکا خلوصی به شش سال حبس تعزیری و نوا خلوصی به چهار سال و نیم حبس تعزیری محکوم شده بودند.
هم‌چنین طبق رای صادره، حکم بدوی “ادیب شعاعی” از یک سال و نیم حبس تعزیری به شش ماه حبس و حکم بدوی “مهسا مهدوی” از ۸ ماه حبس تعزیری به سه ماه و یک روز حبس تعزیری تقلیل پیدا کرد.
 قابل ذکر است حکم اولیه شهروندان بهایی مذکور در شعبه سه دادگاه انقلاب و عمومی مشهد بر اساس اتهامات “تبلیغ علیه نظام” و “عضویت در تشکیلات غیر قانونی بهایی” صادر شده است.
 هرانا

عدم رسیدگی پزشکی به زندانیان سیاسی عرب اهوازی


زندانیان سیاسی و مدنی عرب اهوازی در زندانهای مختلف از رسیدگی‌های پزشکی یا مرخصی درمانی محروم هستند.
کریم دحیمی فعال حقوق بشر به گزارشگر هرانا گفت: «زندانیان سیاسی و فرهنگی عرب در شرایط سخت و طاقت فرسایی دوران حبس خود را در زندانهای اهواز و زندانهای دیگر کشور سپری می‌کنند. این زندانیان تقریبا از همه حقوق اولیه یک زندانی محروم هستند. روند افزایشی تعداد زندانیان و کمبود فضا برای نگهداری آن‌ها، مسئولان را وادار به ساختن زندانهای جدیدی نموده، اما همچنان مشکل تراکم جمعیت در درون زندان‌ها برطرف نشده است.»
وی در ادامه بیان داشت: «روند افزایشی تعداد زندانیان و کمبود فضا برای نگهداری آن‌ها، مسئولان را وادار به ساختن زندانهای جدیدی نموده، اما همچنان مشکل تراکم جمعیت در درون زندان‌ها برطرف نشده است. عدم وجود سیستم تهویه در زندان‌های اهواز سبب شده است تا زندانیان در گرمای بیش از ۵۰ درجه اهواز در تابستان بدون امکانات خنک کننده نظیر کولر بسر برند. نبود آب سالم جهت شرب سبب شده است تا زندانیان از آب غیر بهداشتی موجود استفاده کرده و به بیماریهایی نظیر سنگ کلیه که در زندان کارون شیوع یافته، مبتلا شوند. بیماریهای گوارشی و روده‌ای از دیگر عوارض استفاده از آب ناسالم است.»
وی در ادامه بیان داشت: «اخیرا فعالان حقوق بشر اهوازی گزارشی از بیماریهای حاد عده‌ای از زندانیان سیاسی عرب دریافت کرده‌اند. بنا به این گزارش مسؤلین زندان‌ها از اعطای مرخصی جهت معالجه زندانیان بیمار در بیمارستان‌ها ممانعت می‌ورزند.»
اسامی برخی از زندانیان بیمار در زندان کارون و در دیگر زندانهای کشور که از رسیدگی‌های پزشکی مناسب محرومند عبارت است از:
١- غلام عباس ساکی (سعید ساکی)، در کشور سوریه دستگیر و در اوائل سال ١٣٨۵ شمسی به ایران تحویل داده شد. سعید ساکی ۴ سال و نیم در بازداشتگاه انفرادی اطلاعات اهواز زندانی بوده و سه ماه را در زندان اوین بسر برده بود. پس از آن در شعبه ۴ دادگاه انقلاب اهواز به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از سوی قاضی مرتضى کیاستی به ۵ سال حبس محکوم شد. دادگاه انقلاب اهواز مدت زندانی بودن وی در سلول انفرادی اطلاعات را به حساب نیاورده و وی هماکنون در زندان دزفول تحت سخت‌ترین شرایط و با وضعیت جسمانی بسیار بدی بسر می‌برد. سعید ساکی از بیماری فشار خون بالا رنج می‌برد.